داره دل به بی تو بودن دیگه عادت می کنه،
ترک عشق و عاشقی تا به قیامت می کنه.
دل آئینه ایم رو دل سنگ تو شکست.
دیگه بسه؛ چرا هی باهام لجاجت می کنه؟
بین ما فاصله هاس؛ اما هنوزم می دونی
تو دلم باز یاد تو داره قیامت می کنه؟
داری رو زخم دلم نمک تو می پاشی؛ ولی
دل تبدارم داره بهت محبت می کنه.
دلم از درد جدائی داره فریاد می کشه.
پیش هر کی می رسه از تو شکایت می کنه.
بس که از عشق تو گفتم به همه مردم شهر،
دل دیوونه ببین منو نصیحت می کنه!
دلت از سنگه؛ واسه اینه نمی دونه اینو
که چه ها با دل من درد فراقت می کنه.
« عبدالرسول میرکیانی »