موش که در سوراخ خود کز کرده بود گفت: « خدایا! آخر چرا من گربه نشدم؟ ». غافل از اینکه در پس چند دیوار آن طرفتر گربه هم می گفت: « خدایا! آخر چرا من سگ نشدم؟ ».
« غلامرضا نیرودل »
بانوی زاهدی بود که در خانه اش به جز یک حصیر کهنه و پاره چیز دیگری پیدا نمی شد. به او گفتند: « اگر از بستگانت درخواست کنی، حتما کمکت خواهند کرد. » جواب داد: « من دنیا را از مالک آن هم درخواست نمی کنم. چگونه از دیگران که قدرتی ندارند چیزی بخواهم؟ ».
منبع: کتاب « حکیمانه »