زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

پرنده

 

پرنده می خواست

مثل یک برگ،

بروید،

سبز و تازه باشد

و یا کنار درخت،

چون رود پر از خروش و امیدواری،

پر از نفسهای سنگ و ماهی،

بگسترد دستهای خود را.

پرنده می خواست ... .

 

بهار طی شد

و رودخانه،

شبیه یک جوی مختصر شد.

درخت لب تشنه،

برگهایش یکی یکی،

زرد و زردتر شد.

 

پرنده دلگیر شد و تنها؛

اگر چه بالش بزرگتر شد.

پرنده پر زد به سوی فردا.

پرنده هم عاشق سفر شد.

 

پرنده می خواست پرنده باشد.

پرنده پر زد.

پرنده تر شد.

« نیره سادات هاشمی » 

صلح

 

جهان را به شاعران بسپارید.

مطمئنتر باشید

سربازان ترانه می خوانند

و عاشق می شوند

و تفنگها،

سر بر قبضه می گذارند

و بیدار نمی شوند.

« محمدرضا عبدالملکیان » 

سپید

 

در من برف سنگینی باریده.

مرا ببخش.

در برف،

گنجشکها پرحرفتر می شوند.

برف،

کلاغها را شاعر می کند،

گربه ها را هم.

در برف باید

تنها نشست،

شعر « سپید » نوشت،

گرم شد.

« انسیه موسویان » 

داستان دانه دانا

 

به گلدان که آب می دهی،

من می رویم از خاک.

به خاک اگر گوش بسپاری،

رطوبت صدایم را می شنوی.

به آفتابم اگر بسپاری،

گل می دهم یک روز.

روزی اگر گل بدهم،

به تماشایت خواهم نشست.

« فرهاد حسن زاده » 

درخت شکسته

 

جای زخمهای رویش تنش را

آهسته نوازش می کند نسیم.

از رگبار دیشب،

شاخه هایش شکسته و

تنش خمیده.

حتی آسمان هم گریه می کند

به حال او و شکوفه هایش.

« الهه علیدوست »