زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

چگونه مهارت خواندن خود را افزایش دهیم؟

 

شاید مهمترین مهارتی که برای موفقیت در مطالعه - چه به زبان مادری و چه به زبان خارجی - بدان نیاز دارید مهارت خواندن باشد. شما مجبور خواهید بود متون درسی طولانی مختلفی را با سطح دشواری متفاوت، بخوانید؛ اما به خاطر داشته باشید خواندن با درک کامل مطلب؛ اما با سرعت پائین مؤثر نخواهد بود و بالعکس، خواندن با سرعت بالا؛ ولی با درک ناقص مطلب نیز بی فایده خواهد بود. اگر خواندن درستی نداشته باشید، در فهم برخی اطلاعات و مفاهیم شکست خواهید خورد و در صورتی که سرعتتان پائین باشد، مجبور خواهید بود زمان بسیاری را صرف مطالعاتتان کرده و در نتیجه، از کارهای دیگر غافل می مانید. پس باید توازنی رضایتبخش و کافی میان این دو، ایجاد کنید. از طرفی دیگر، هیچ گاه سرعتی به عنوان بهترین سرعت وجود ندارد. یک خواننده خوب سرعتش را با انتظاری که از نوع درک مطلب، دارد و همچنین، با نوع مطلب تنظیم می نماید. شما همیشه کتاب داستان یا ستون اجتماعی یک روزنامه محلی را سریعتر از کتاب درسیتان می خوانید. حتی در کتب درسی، مطالبی وجود دارند که می شود آنها را سریعتر از بقیه خواند. همواره سرعت خود را با دشواری مطلبی که می خوانید و نیز با میزان فهمی که از مطلب نیاز دارید تنظیم کنید.

سرعت پائین خواندن دلائل گوناگونی دارد؛ از جمله اینکه در یک نگاه، قادر به دیدن چه تعداد لغات می باشید. درست آن است که هنگام خواندن، به جای دیدن هر یک از لغات به تنهائی، چشمانتان را در وسط عبارت، متمرکز کرده و در یک نگاه، بتوانید سه یا چهار لغت را مشاهده کنید. به توانائی دیدن کلمات در دو سمت نقطه ای که چشمانتان در آن جا متمرکزند، « دید پیرامونی » گفته می شود. برای کسب توانائی خواندن از طریق عبارات، ابتداء باید بدانید از نظر دستوری، چه کلماتی با هم می آیند؛ به طور مثال، یادگیری عبارات حرف اضافه، عبارات همبسته و ... می تواند باعث شود در یک نگاه، متوجه شوید کدام لغات در یک دسته، قرار می گیرند. سپس، از طریق تمرین دادن چشمانتان، توانائی دیدن آنها را با یکدیگر پیدا خواهید کرد.

همچنین، سرعت پائین خواندن می تواند به دلیل دفعات بازگشت به عقب جهت دیدن کلماتی باشد که در بار اول، آنها را مشاهده نکرده اید. همانطور که مشغول تمرین برای افزایش دید پیرامونی خویش و همچنین، حرکت دادن سریع چشمانتان هستید، ممکن است بارها مجبور به بازگشت و دوباره خوانی کلمات یا عباراتی خاص شوید؛ اما دلسرد نشوید. یک ریتم رو به جلو و روان با تمرین کردن، به دست می آید. سرانجام، سرعتتان را طوری تنظیم خواهید کرد که چشمانتان به راحتی، به سمت جلو حرکت کرده و نیازی به بازگشت به عقب نیز پیدا نخواهید کرد.

دلیل نهائی سرعت پائین مطالعه بلند خواندن است. سرعت معمولی صحبت کردن به زبان انگلیسی، 180 تا 200 لغت در هر دقیقه است. اگر هنگام خواندن هم، بلند بخوانید، نمی توانید سریعتر از این باشید. خواندن 200 لغت در هر دقیقه، سرعت بسیار پائینی است.

همانطور که عنوان شد علاوه بر افزایش سرعت مطالعه، سعی در ارتقاء درک مطلب نیز مهم است. از مواردی که به ارتقاء سطح درک شما کمک می کند تشخیص الگوهای ساخت پاراگراف است. هر پاراگراف معمولا درباره موضوع خاصی می باشد که خود قسمتی از موضوع بزرگتری است. اگر چه یک پاراگراف ممکن است شامل چندین مفهوم باشد؛ اما یک مفهوم از همه، مهمتر است که به آن « مفهوم اصلی » گفته می شود. این مفهوم معمولا در « جمله موضوعی »، بیان می شود که مکان آن در پاراگراف، بسته به نوع الگوی ساخت پاراگرافی که نویسنده انتخاب می کند تعیین می گردد. انواع الگوی ساخت پاراگراف در ذیل آمده  است:

1- پاراگراف تجزیه و تحلیلی که در آن، موضوعی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. ممکن است جمله موضوعی در ابتداء پاراگراف، آمده و سپس، دلائل، روشها، اثرات، اهداف یا سایر مقولاتی که از مفهوم اصلی، حمایت می کنند در ادامه بیایند یا جمله موضوعی؛ به عنوان یک نتیجه گیری کلی، در آخر جمله، واقع شود. 2- پاراگراف توصیفی که در آن، به توصیف چیزی می پردازیم و می تواند توصیفی فیزیکی از شخص یا شیء یا فرایندی - مانند دستورالعمل پخت غذا و ... - باشد. 3- پاراگراف مقایسه ای که در آن، به مقایسه دو چیز یا شخص می پردازیم. در این گونه پاراگرافها، مفهوم اصلی معمولا در اولین جمله پاراگراف، آمده و در جملات بعدی، توسط مثالهائی گسترش می یابد. 4- پاراگرافی که برای توضیح بهتر و واضح چیزی، آن را به چیزی دیگر تشبیه می کنیم. امکان دارد هیچ جمله موضوعی ای وجود نداشته باشد؛ اما مفهوم اصلی به صورت ضمنی و با استفاده از تشبیه، بیان می شود. به طور مثال، اگر برای توضیح تفاوتی که میان دیدگاه « انیشتین » و « نیوتون » در رابطه با نیروی گرانشی زمین، وجود دارد، از به تصویر کشیدن پسری که در حال بازی با تیله های بازی است و دو ناظری که یکی در بالای یک برج ده طبقه، حضور دارد و پستی و بلندیهای زمین را نمی بیند و حرکت غیریکنواخت تیله ها روی زمین را که در نقاطی از آن، متوقف شده و حرکتشان منحرف می شود را ناشی از نیروی خاصی می داند و دیگری که روی زمین است و توانائی دیدن ناهمواریهای روی زمین را دارد و دلیل حرکت غیریکنواخت تیله ها را می داند، استفاده شود، پاراگراف مربوطه از این نوع می باشد. 5- پاراگرافی که به تعریف معنی چیزی می پردازد که به دلیل ماهیتی که تعریف دارد، ممکن است شامل مقایسه، تجزیه و تحلیل، توصیف و یا شاید تشبیه باشد.

علاوه بر شناخت الگوهای مختلف ساخت پاراگراف، جهت بالا بردن فهم خود از مطلب، می توانید به یادگیری و شناخت مرجعها که مهمترین آنها ضمیرها هستند و همچنین، حروف ربطی که اجزاء مختلف متن را به یکدیگر مرتبط کرده و انواع متفاوتی دارند، بپردازید. به این ترتیب، با مشاهده مرجعها، سریعتر و بهتر قادر به درک مفاهیمی که مرجعها جایگزین آنها شده اند، خواهید بود و با مشاهده کلمات ربط، توانائی حدس زدن اینکه باید منتظر چه ساختی بعد از کلمه مربوطه باشید را خواهید یافت. انواع کلمات ربط شامل موارد ذیل می باشند: 1- کلماتی که نشانه نتیجه گیری هستند؛ مثل بنابراین، در نتیجه و ... . 2- کلماتی که نشانه مطلبی متضاد مطلب قبلی می باشند؛ از جمله با این وجود، لیکن، با این حال و ... . 3- کلماتی که نشانه اضافه کردن مطلبی به مطلب قبلی هستند؛ مثل به علاوه، همچنین، و، نیز و ... . 4- کلماتی که نشانگر توالی زمانی اند؛ مانند سپس، سرانجام، بعد، اول از همه و ... .

موارد دیگری در متن، هستند که به بالا بردن درک شما از مطلب یاری می رسانند؛ از جمله پاورقیها، جدولها، انواع نمودارها، تصاویر و ... . شاید موارد فوق برای شما آشنا باشند؛ اما با شناخت بهترشان و یادگیری تفسیر و استفاده صحیح از آنها، درکتان از مطلب، ارتقاء یافته و جلوی تفسیر غلط و استفاده اشتباه از آنها را که به درک نادرست از مطلب، منتج خواهد شد خواهد گرفت.

به خاطر داشته باشید پیش از شروع مطالعه یک کتاب، تصویری کلی از کتاب پیش رو، به دست آورید. به این ترتیب، قادر خواهید بود ارتباط بهتری با آن، داشته باشید. اول از همه، به عنوان کتاب و نام نویسنده، نگاهی بیندازید. عنوان کتاب خلاصه ای است از محتوای کتاب. نام نویسنده و اینکه چه خصوصیات و افکاری دارد نیز می تواند به درک بهتر مفاهیمی که در کتاب آمده اند، کمک کند. سپس به سراغ فهرست، رفته و از جزئیات مطالب، آگاه شوید. با مطالعه مقدمه کتاب، با اهداف نویسنده، شیوه چیدمان مطالب کتاب و روش استفاده از آن، آشنا خواهید شد. سپس، نگاهی اجمالی به متن، داشته باشید و بعد، سراغ کتابنامه که شامل منابع و مأخذ کتاب می باشد و در انتهای کتاب یا در پایان هر فصل، می آید رفته تا در صورت نیاز، برای مطالعه بیشتر، به آنها مراجعه کنید. استفاده از واژه نامه که شامل اصطلاحات تخصصی ای است که در متن، آمده اند نیز به آشنائی اولیه با کتاب، کمک می رساند که در آخر هر فصل و یا در انتهای کتاب، آورده می شود. همچنین، مراجعه به ضمیمه کتاب که لیستی از تمامی اشخاص، مکانها، مفاهیم و موضوعات مهم ذکر شده در کتاب، است و بر اساس حروف الفبا، تنظیم و در آخر کتاب، قرار داده می شود کمک رسان است.  

خلاصه برداری چیست و اهمیت آن کدام است؟

 

در هر رشته ای که مشغول تحصیل باشید؛ از جمله زبانهای خارجه، به متونی برمی خورید که توصیفی اند و مجبور به خواندنشان هستید یا بسیاری اوقات ضرورت می یابید به نوشتن متون توصیفی بپردازید. پایان نامه ها، مقاله های پژوهشی، گزارشهای عملکرد، نتایج مذاکرات، آزمونهای تشریحی و ... از موارد متون توصیفی هستند. نوشتن رابطه ای دو طرفه است میان نویسنده و خواننده که فرد نویسنده ابتدا مواردی را که در ذهن دارد با سازماندهی مناسب، بیان کرده و بعد خواننده با تجزیه و تحلیل کردن آن، به کشف سازماندهی متن پرداخته و متوجه مطالب می گردد. نویسنده برای بهتر نظم دادن به مطالب، نیاز دارد نخست به نوشتن رئوس مطالب یا خلاصه ای از آن چه که در ذهن دارد بپردازد و خواننده نیز برای درک بهتر متن و کشف رابطه میان قسمتهای مختلف آن، باید به خلاصه برداری دست بزند. خلاصه برداری شامل دسته بندی موارد مشابه و سپس بیان آنها به صورتی است که واضح باشد و ارتباط میان اقلام موجود در هر دسته و نیز ارتباط دسته ها با یکدیگر را نیز نشان دهد. در واقع، یک خلاصه برداری خوب شامل مجموعه ای از مفاهیم اصلی به علاوه جزئیاتی است از مفاهیم اصلی حمایت می کنند و انواعی دارد: 1- خلاصه برداری به صورت موضوع 2- خلاصه برداری به صورت جمله. در ذیل، به صورت اجمالی، به توصیف هر یک می پردازیم:

1- خلاصه برداری به صورت موضوع: مفاهیم موجود به صورت موضوع بیان می شوند و نه به شکل جمله. در این نوع خلاصه برداری رعایت موارد زیر الزامی است: الف- مفاهیم از مهمتر و بزرگتر به سمت مفاهیم کم اهمیت تر و کوچکتر بروند. ب- در ابتدای هر مفهوم، از حروف و اعداد - اعداد رومی، عربی و ... - استفاده شود و برای مفاهیمی که در یک رتبه قرار دارند، از یک شکل حرف یا عدد استفاده شود؛ به طور مثال، اگر اعداد رومی را برای یک مفهوم استفاده می کنیم، برای مفهوم دیگر که همرتبه با آن است نیز از اعداد رومی استفاده کنیم. ج- در ابتدای هر مورد، یک فرورفتگی قرار دهیم. این کار باعث می شود هر مورد به صورت برجسته دیده شود و از بقیه متمایز گردد. البته باید توجه داشت که مفاهیم همتراز باید تورفتگی یکسان - فاصله یک اندازه از حاشیه - داشته باشند. د- اگر در هر بیان هر مفهوم، نیاز داشتیم ادامه آن را در سطر دیگر بنویسیم، سطر بعدی دقیقا از زیر کلمه اول همان سطر شروع شود؛ نه از کناره صفحه. و- درست بعد از حروف یا اعداد ابتدای هر مفهوم، نقطه قرار دهیم؛ اما این نکته را مد نظر قرار دهید که بعد از مفاهیم رتبه پنجم به بعد، به جای نقطه باید از پرانتز استفاده گردد. ه- به کارگیری دستور زبان یکسان برای مفاهیم همرتبه.

2- خلاصه برداری به صورت جمله: تمام مواردی که در این نوع خلاصه برداری، مجبور به رعایتشان هستیم دقیقا مشابه مورد قبلی است؛ با این تفاوت که مفاهیم در قالب جمله، بیان می شوند. از آنجا که مفاهیم به شکل جمله می باشند، هم جزئیات بیشتری دارند و هم سازماندهی مطالب با وضوح بیشتری نشان داده می شوند. برای رسیدن به این هدف، جملات باید کوتاه بوده و در یک از آنها، تنها به یک مورد اشاره گردد. 

چگونه گنجینه لغات خود را افزایش دهیم؟

 

آیا می دانید میزان گنجینه لغات شما به چه اندازه است؟ پاسخ دادن به این سؤال دشوار می نماید؛ چرا که در وهله نخست، باید بدانیم تعریف « لغت » چیست و اینکه آیا اشکال مختلف یک لغت را می توان لغتی جدا به شمار آورد یا خیر و در وهله دوم، باید به تعریف کلمه « دانستن » پرداخته و ببینیم آیا امکان دارد با دانستن تنها یکی از معانی یک لغت، ادعا کنیم آن جزو گنجینه لغات ما محسوب می شود یا نه و یا اینکه اگر کلمه ای را با دیدن و شنیدن، تشخیص دهیم؛ اما لغت فعال ما نباشد - یعنی در نوشتن و صحبت کردن از آن استفاده نکنیم - آیا اجازه داریم مدعی دانستن آن لغت باشیم. در انتهای کتبی که به منظور افزایش گنجینه واژگان طراحی شده اند، به میزان لغات معرفی شده در کتاب، اشاره شده است؛ به طور مثال: « اکنون شما با 2600 لغت آشنا هستید. » اگر چه این جمله روحیه دهنده و مثبت است؛ اما تا زمانی که با تعریف دقیق « لغت » و « دانستن » آشنا نباشیم، نمی توانیم ادعای دانستن این تعداد لغت را داشته باشیم. افزایش گنجینه واژگان ما به خود ما بستگی دارد و این کار تنها از طریق کوشش مستمر، جدی و منظم امکان پذیر است. راههای بسیاری برای این کار، وجود دارد که به دو مورد آن اشاره می کنیم:

1- آشنایی با ریشه ها، پسوندها و پیشوندها: بسیاری از کلماتی که در زبان انگلیسی، وجود دارند برگرفته از زبانهای یونانی و لاتین می باشند. آشنایی با آنها می تواند به ما در حدس زدن معانی برخی از لغات، کمک کند. ریشه ها اشکالی هستند که در لغات همخانواده، مشترکند و در همه آنها، حضور دارند؛ مثل percept که در لغات perception، imperceptible و ... وجود دارد. پیشوندها نیز اشکالی هستند که در ابتدای کلمات آمده و باعث تغییر معانی آنها می شوند؛ مانند -im در کلمه imperceptive. همچنین پسوندها به اشکالی گفته می شود که در انتهای کلمات آمده و دستور زبان آنها را تغییر می دهند؛ مانند ible- در کلمه imperceptible.

2- حدس معانی لغات از روی مضمونی که لغت در آنها آمده است: مضمون به کلمات دیگری که در متن، به همراه لغت مورد نظر می آیند اطلاق می گردد. برای نمونه، برای حدس کلمه impression در جمله « . This book had such a good impression on me, so that I've changed my mind »، با توجه به قسمت دوم جمله؛ یعنی I've changed my mind، می توانیم حدس بزنیم معنی impression تأثیر است.

حال که با برخی راههای افزایش گنجینه لغات آشنا شدید، بهتر است با روشهای ضبط لغات؛ چه به صورت نوشتار و چه در ذهن، نیز آشنا شوید. برای نگهداری و تثبیت لغات جدید در ذهن، باید به مرور آنها بپردازید. توجه به دیکته کلمات و چند بار نوشتن آنها و سپس، در نظر گرفتن تلفظشان و مقایسه آنها با دیکته ای که دارند نیز کمک رسان است. همچنین، توجه کردن به اشکال مختلف یک لغت؛ مثل قید، فعل، اسم، صفت و اینکه صفتها، افعال و اشکال جمع اسامی، بی قاعده هستند یا باقاعده هم می تواند به تثبیت کلمه مورد نظر در ذهن ما، کمک کند. ریشه کلمات و اینکه این کلمات از کجا وارد زبان مورد مطالعه شده اند نه تنها جالب و سرگرم کننده است؛ بلکه در به خاطر سپردن آنها نیز تأثیرگذار می باشد. استفاده از کلمه جدید در هنگام صحبت کردن یا نوشتن، علاوه بر اینکه آن را تبدیل به لغت فعال ما می کند، در ثبت بهتر آن در مغز، مؤثر است. از اشتباه کردن نهراسید؛ چرا که تصحیح اشتباهات باعث به یادسپاری بیشتر آنها خواهد شد.

برای اینکه بتوانیم لغات جدید را مرور کنیم، باید آنها را در جایی به صورت نوشتاری ضبط کرد تا امکان مراجعه به آنها در آینده، وجود داشته باشد. برای این کار سه روش موجود است: 1- آنها را روی هر ورقی که مناسب دیدیم یادداشت کنیم؛ اما روش صحیحی نیست؛ چرا که بعد از مدتی، یا گم شده و یا با تل انبوهی از ورقهای این چنینی رو به رو خواهیم شد. 2- با استفاده از کارتهای ایندکس که در کتابفروشیها و لوازم تحریرفروشیها موجود است، به این کار اقدام کنیم. برای این کار، یک بسته کارت 3 در 5 اینچی خریداری کرده و لغت جدید را با حروف بزرگ، روی یک سمت کارت، می نویسیم. سپس، تلفظ لغت و بعد، اشکال مختلف آن؛ از جمله قید، صفت و ...، را نیز در زیر آن، یادداشت می کنیم. بعد، معنی کلمه را در طرف دیگر کاغذ، نوشته و زیر آن، جمله ای را که این کلمه در آن، ظاهر شده است می نویسیم. اکنون کارتها را به ترتیب حروف الفبا مرتب می کنیم. برای مرور، ابتدا به خود کلمه نگاه کرده و آن را با صدای بلند، تلفظ می کنیم. بعد سعی در به یاد آوردن معنی آن کرده و اگر در این امر، موفق بودیم، به سمت دیگر کارت مراجعه می کنیم تا جمله مربوط به آن را بخوانیم. آن گاه، به جملات دیگری که می توان با کلمه مورد نظر ساخت فکر می کنیم؛ اما در صورتی که موفق به یادآوری معنی کلمه نشدید، کنار کلمه یک تیک بزنید با این مفهوم که به خاطرسپاری آن نیاز به تمرین بیشتری دارد. بعد از چند بار مرور کردن، کلماتی را که در به یاد آوردن معانیشان، دچار مشکل نیستیم از میان کارتها حذف می کنیم و همچنان به تمرین کلمات تیک دار می پردازیم. 3- روش سوم استفاده از دفترچه به جای کارت ایندکس است. در این روش هر صفحه را تقسیم به سه بخش می کنیم که بخش سمت راست باید از بقیه بزرگتر باشد. در ستون سمت چپ، خود کلمه را با حروف درشت ثبت کرده و زیر آن، تلفظ و سایر اشکال لغت را می نویسیم. در ستون دوم، معنی کلمه و در ستون سوم، جمله ای را که کلمه در آنجا، ظهور پیدا کرده می آوریم. روش مرور آن نیز همانند روش دوم است. البته برای مرتب کردن کلمات در این روش، می توانیم یا از ترتیب حروف الفبا بهره ببریم و یا بر اساس موضوع، طبقه بندی را صورت دهیم؛ به طور مثال، طبقه بندی پزشکی، روانپزشکی و ... . ضبط این کلمات، مرتب، تمیز و به روز کردنشان وقت زیادی از شما نمی برد؛ اما با انجام این کار، در آینده، از خودتان سپاسگزار خواهید بود. 

چگونگی استفاده از فرهنگ لغت؛ به عنوان ابزار مفید و ضروری زبان آموز

 

برای زبان آموزان خارجی، فرهنگ لغت کتابی مرجع و ضروری به شمار می رود؛ اما مانند همه ابزارها زمانی ارزشمند است که استفاده درست و مؤثری از آن، صورت گیرد. در صورتی که زمانی کوتاه را به آگاهی از محتوا و چگونگی استفاده از آن اختصاص دهید، قادر خواهید بود در وقت خود، صرفه جویی کنید. اما ویژگیهای یک فرهنگ لغت مناسب چه هستند؟ فرهنگ لغتهای بسیاری در بازار موجودند؛ اما تنها تعداد کمی از آنها از سطحی عالی برخوردارند و بقیه در سطح متوسط رو به پایین قرار دارند. زبان انگلیسی بر خلاف برخی زبانهای دیگر، هیچ گاه توسط دولت یا آکادمی، قانونمند و تأیید نشده و در حوزه قدرت آنها قرار ندارند. آن چه که یک فرهنگ لغت در اختیار ما قرار می دهد صرفا نحوه تلفظ کلمات، دیکته و کاربرد آنهاست و در نهایت، زمانی مفید واقع خواهد شد که صحیح، کامل و چاپ جدید باشد. فرهنگهای لغت بزرگی که به فرهنگهای خلاصه نشده و کامل شهرت دارند معمولا مورد احتیاج زبان آموزان جدید نیستند. شاید نیاز شما با استفاده از فرهنگهای لغت خلاصه شده مناسب که فرهنگهای رومیزی و شامل بیش از 100،000 لغت و همچنین سایر اطلاعات و رفرنسهای مفید می باشند نیز برطرف شود؛ اما باید به خاطر داشته باشید که از چه فرهنگهایی نباید استفاده کنید. از آنجایی که لغات جدید همواره وارد زبان شده و معانی قدیمی متناوبا تغییر می کنند، بسیار مهم است که فقط از فرهنگی استفاده کنید که اخیرا به چاپ رسیده یا تجدید نظر شده باشند. پس از به کارگیری فرهنگهای بیش از 10 یا حداکثر 15 سال خودداری کنید. به علاوه، فرهنگهای لغت جیبی که خلاصه هایی از فرهنگهای خلاصه شده هستند نیز مناسب نیستند. هر چند که چاپ جدید باشند؛ اما صرفا کپیهایی از نسخه های قدیمی اند؛ بدون آنکه تغییری در آنها صورت گرفته باشد. استفاده از فرهنگهای لغتی که از زبان مادری به زبان مقصد هستند نیز بی فایده است. این گونه فرهنگها معمولا از نظر ویرایشی ضعیف و تاریخ گذشته هستند. ممکن است برای استفاده های گاه به گاه و فوری و ضروری مفید باشند؛ اما به کار بردن آنها این تصور را در فرد ایجاد می کند که همیشه امکان تطابق لغت به لغت بین دو زبان وجود دارد؛ در صورتی که گاهی این تطابق هست و گاهی نیست. با استفاده از آنها، نه تنها گنجینه واژگان خود را افزایش نمی دهید؛ بلکه تنها معادلی را می یابید که ممکن است اشتباه باشد.

در اینجا، فهرستی از اطلاعاتی که قادرید از فرهنگ لغت خود فرابگیرید آورده شده است:

1- دیکته لغات: یک فرهنگ لغت دیکته پذیرفته شده لغات فهرست شده و همچنین، دیکته اشکال افعال بی قاعده و جمع کلمات را نیز نشان می دهد؛ اما قوانینی هم برای دیکته لغات وجود دارد. به طور مثال، حدود 85 درصد لغات انگلیسی لغاتی هستند که دارای دیکته ای قانونمندند. فراگیری قوانین مربوط به آن بسیار ارزشمندند؛ چرا که می توان آنها را برای بسیاری از لغات به کار گرفت. بار دیگر، زمانی که خواستید از دیکته کلمه ای آگاه شوید، ابتدا از خود بپرسید: « آیا قانونی وجود دارد که بتوان بدون استفاده از فرهنگ لغت، به دیکته کلمه پی برد؟ » به این قوانین توجه کنید: قانون اول: برای افزودن پسوند به لغات یک هجایی که در انتهایشان، حرف صداداری است که به حرفی بی صدا ختم می گردد، حرف بی صدای انتهای کلمه باید دوباره تکرار شود. به طور مثال: running. قانون دوم: برای اضافه کردن پسوند به لغات بیشتر از یک هجا، در صورتی که هجای انتهایی به حرف بی صدایی ختم می شود که قبل از آن، حرف صدادار وجود دارد و استرس همچنان روی هجای آخر باقی می ماند، حرف بی صدای انتهای کلمه مجددا تکرار می شود؛ مگر اینکه استرس روی هجای آخر نباشد. به مثال زیر توجه کنید: beginning؛ ولی reference و referred؛ چرا که در reference استرس به هجای اول منتقل می شود، پس حرف بی صدای آخر لغت دوباره تکرار نمی شود. قانون سوم: حرف e آخر کلمه باید قبل از پسوندی که با حرف صدادار آغاز می گردد حذف شود؛ مثال: taking؛ ولی اگر حرف قبل از e، حرف c یا g باشد و حرف اول پسوند e ، a یا o باشد، برای حفظ صدای نرم c و g، حرف e نگاه داشته می شود؛ مانند: changeable یا noticeable. قانون چهارم: در هجاهایی با صدای e طولانی - مثل صدای e در me - پیش از e، حرف i می آید؛ مگر آنکه حرف قبل از e، حرف c باشد. برای نمونه: believe؛ ولی ceiling. قانون پنجم: در صورتی که حرف انتهایی کلمه y باشد و حرف قبل از آن، حرف بی صدا باشد، برای اضافه کردن پسوند، y به i تبدیل می شود؛ مگر آنکه حرف اول پسوند i باشد. به مثال توجه کنید: happiest؛ ولی studying؛ ولی باید توجه داشته باشید که برای افزودن علامت سوم شخص جمع یا علامت جمع به لغات این چنینی، حرف y به i تغییر یافته و سپس، es- به آن اضافه می شود. به طور مثال: skies یا carries. قانون ششم: برای کلماتی که به y ختم می شوند و قبل از y، حرف صدادار وجود دارد، باید حرف y قبل از اضافه کردن پسوند، نگاه داشته شود. به طور مثال: boyish. البته استثنائاتی وجود دارد: said و paid و laid و daily. بسیاری از زبان آموزان خارجی مانند خود افرادی که به همان زبان صحبت می کنند، دیکته برخی کلمات برایشان دشوار است. به عنوان نمونه، در زبان انگلیسی، به خاطر سپردن دیکته کلمات زیر برای آنها دشوار است: all right و ... . برخی کلمات نیز از نظر دیکته به هم شباهت دارند که تمایز قایل شدن بین آنها دشوار می نماید؛ مثل: advice و advise و ... . همچنین، برخی لغات دارای چندین شکل دیکته می باشند.

2- بخش بندی هجاها: یک فرهنگ لغت مناسب هجاهای یک کلمه را با استفاده از نقطه سیاه پررنگی نشان می دهد. توجه به این بخشها ضروری می باشد؛ چرا که در هنگام نوشتن، زمانی که می خواهیم بخشی از کلمه را که در انتهای خط قرار گرفته در سطر بعدی ادامه دهیم، تنها می توانیم از نقاطی که این هجاها جدا می شوند، این کار را انجام دهیم. به علاوه، توجه به آنها برای تلفظ بهتر نیز کمک کننده خواهد بود؛ مثل: dic.ta.tor.

3- تلفظ: زبان آموزان خارجی اغلب نگران تفاوتهای تلفظ بین لهجه های مختلف هستند؛ در حالیکه آن قدرها هم که آنها فکر می کنند این مسئله اهمیت ندارد. برای نمونه، تمام افراد ایالات متحده آمریکا زبان انگلیسی را متوجه می شوند؛ گر چه در قسمتهای مختلف آن، از لهجه های متفاوتی استفاده می شود. همچنین، انگلیسی زبانان آمریکا به خوبی متوجه سخنان انگلیسی زبانان بریتانیایی می شوند. برای یادگیری شیوه تلفظ هر لغت، باید ابتدا به نشانه هایی که هر فرهنگ لغت برای نشان دادن حروف استفاده می کنند توجه کنید. این نمادها در فرهنگهای متفاوت تقریبا به هم شبیهند؛ اما تفاوتهایی دارند. اطلاعات مربوط به نمادهای استفاده شده در کتاب برای نشان دادن هر حرف، در جدولی که در ابتدا یا انتهای کتاب وجود دارد آمده است. البته در انگلیسی، برخی از هجاها با شدت بیشتری نسبت به هجاهای دیگر تلفظ می شوند که هر کتاب، این استرس را با علامتی شبیه « ' » آورده است که محل قرارگیری آن در هر کتاب با کتاب دیگر متفاوت است. ابتدا ببینید فرهنگ شما این علامت را در ابتدا یا انتهای هجا قرار داده است.

4- معنی لغات: هر لغت دارای معانی متعددی است و فقط تعداد کمی از لغات هستند که معانی محدودی دارند. کلماتی که معنی مشخص و محدودی دارند لغات تخصصی و فنی می باشند که تعدادشان نیز محدود است. معانی بیشتر لغات به قدری زیادند که نمی توان به تنهایی و بدون در نظر گرفت مضمون جمله، به معنی آنها دست یافت. در هر فرهنگ لغت، بسته به دلخواه فرد گردآورنده، معانی ابتدایی لغات ابتدا آورده شده و معانی ای که جدیدا مورد استفاده هستند در انتها قرار می گیرند؛ اما در فرهنگهای دیگر ممکن است برعکس باشد.

5- اصطلاحات: اصطلاحات چند کلمه متصل به هم هستند که معنی کلی آنها با معنی تک تک آن کلمات متفاوت است و گر چه بسیاری از افرادی که به آن زبان خارجی تکلم می کنند؛ اما فهم آنها برای زبان آموزان خارجی دشوار می نماید. فهرستی از اصطلاحات در ذیل کلمات اصلی و بعد از آوردن معنی آن کلمات، ارائه می شود؛ مانند: look after و ... .

6- تاریخچه لغت: به تاریخچه لغت به صورت تخصصی و فنی، ریشه شناسی اطلاق می گردد. برخی از لغات از زبانهای دیگر وارد زبان مورد نظر می شوند. یادگیری تاریخچه یک لغت نه تنها می تواند جالب باشد؛ بلکه می تواند در آینده، در به خاطر آوردن خود لغت یا معنی آن کمک کند. برای فهمیدن علامتهای اختصاری ای که فرهنگ لغت شما جهت ارائه اطلاعات مربوط به ریشه شناسی استفاده کرده است، می توانید به جدول مربوطه که در ابتدا یا انتهای کتاب آمده است توجه کنید.

7- کاربرد لغات: اطلاعات مربوط به سطح لغت - اینکه ادبی، رسمی، غیر رسمی، محاوره ای، عامیانه و ... است یا نه - و همچنین منسوخ یا رایج بودن آن و اینکه در چه رشته علمی و ... کاربرد دارد و یا جزو چه لهجه ای از زبان مورد نظر است کاربرد لغات را شامل می شوند.

8- اطلاعات مربوط به اشخاص و مناطق جغرافیایی مهم: این اطلاعات یا در میان فهرست الفبایی لغات آورده شده اند یا در فهرستی جداگانه تحت عنوان « بیوگرافی اسامی » و « فرهنگ جغرافیایی » در ابتدا یا انتهای کتاب ارائه می شوند.

9- دستور زبان لغات: اینکه لغت از نظر دستوری، جزو چه دسته ای قرار می گیرد: اسم، فعل و ... .

10- اطلاعات متفرقه: برخی اطلاعات دیگر از جمله اوزان و مقیاسها، واحدهای پول کشورهای مختلف، انواع نقشه های جغرافیایی، تصویر برخی از لغات و ... نیز جزو اطلاعات باارزش فرهنگهای لغات هستند. با یادگیری شیوه استفاده از فرهنگ لغت، می توانید از این ابزار برای زبان آموزی بهتر بهره ببرید. 

نکات مورد اهمیت در هنگام مطالعه زبانهای خارجه

 

مطالعه یک فن است و برای مهارت در هر فنی، نیاز به تلاش و استمرار در انجام آن است. فن چیزی نیست که بتوان آن را تنها از طریق خواندن کتاب، شرکت در همایشها یا دیدن برنامه ای تلویزیونی به دست آورد. پس به یاد داشته باشید جهت داشتن مطالعه ای مفید و مؤثر، بعد از یادگیری تکنیکهای لازم، در به کارگیری آنها همت گمارید. عوامل بسیاری در بهره مندی از یک مطالعه خوب، تأثیرگذار هستند. در ذیل، به برخی از این عوامل می پردازیم:

1- انگیزه: موفقیت شما در مطالعه، با میزان انگیزه تان در ارتباط است. ما دو نوع انگیزه داریم: یکی انگیزه درونی که شامل آن چیزی است که از درون، شما را به انجام کاری تشویق می کند؛  از جمله اینکه می خواهید چه کاره شوید و ...، و دیگری انگیزه بیرونی؛ مانند درس خواندن برای کسب نمره یا مدرکی علمی. اگر برای مطالعه، صاحب انگیزه لازم هستید، در این مرحله با مشکلی مواجه نخواهید بود؛ اما اگر تصور می کنید انگیزه لازم را برای شروع یا ادامه مطالعه ندارید، باید تلاش نمایید آن را در خود ایجاد کنید. برای این کار، می توانید به هدف خود از مطالعه بیندیشید. ببینید قصد دارید با این کار، به چه اهدافی دست پیدا کنید. سپس آنها را به صورت فهرستی درآورید. داشتن عادات خوب هنگام مطالعه، به شما کمک می کند در مدت زمانی کم، کار بیشتری انجام دهید. البته این به معنی مقدار مطالعه نیست؛ بلکه بدان معناست که چقدر خوب مطالعه کرده اید. از آنجایی که داشتن عادات خوب مطالعه متکی به داشتن انگیزه کافیست، پس از طریقی که بیان شد، در به وجود آوردن آن در خود، سعی کافی را مبذول دارید.

2- داشتن تمرکز: داشتن تمرکز به معنی جمع کردن تمام حواس خود روی هدفی مشخص است. اگر به موضوعی که مطالعه می کنید علاقه مندید، این کار بسیار آسان خواهد بود. مشکل زمانی است که به موضوع مورد مطالعه بی علاقه اید. برای ایجاد علاقه، می توانید به روشهای زیر عمل کنید: ابتدا ببینید موضوعی که مجبور به خواندنش هستید چگونه و به چه دلیل، به رشته ای که در آن، مشغول تحصیل می باشید ارتباط دارد. به طور مثال، آموختن فیزیک برای شما بی اهمیت است؛ اما وقتی بدانید دانستن فیزیک برای اکتشاف فضایی که به آن علاقه مندید، اهمیت دارد، قضیه تغییر پیدا خواهد کرد. علاقه شما به چند موضوع به شما در شناخت جهان مدرن و نیز در یافتن پاسخ به این سؤال که « چقدر به آن سطحی که باید برسید رسیده اید؟ »، کمک کننده است. دوم اینکه ببینید موضوع مورد نظر چه ارتباطی با دیگر موضوعات، زمانها، مکانها و ... دارد. به طور مثال، فلسفه و فیزیک از چندین وجه، به هم شبیهند یا روانشناسی و جامعه شناسی در ادبیات انعکاس دارند. موضوعی که به تنهایی برای شما جالب نیست می تواند در ارتباط با سایر موضوعات، جذاب به نظر برسد. سوم اینکه سعی کنید آن چه را که می خوانید بهفمید. زمانی که مشغول تماشای بازی فوتبال یا هر ورزش دیگری هستید، اگر با قواعد بازی آشنایی نداشته باشید، جذابیت زیادی برای شما نخواهد داشت؛ اما با آموختن قواعد آن، طرز نگاهتان به بازی تغییر یافته و با علاقه بیشتری، به تماشای آن می پردازید. هیچ گاه، تا مطلبی را نفهمیده اید، به مطلب دیگر نپردازید؛ چرا که امکان دارد آن خود، پیش نیازی باشد برای درک مطلبی دیگر. پس، از انجام هر کاری که به درک موضوع کمک می کند؛ از جمله پرسش و ...، نهراسید.

3- رفع عواملی که موجب حواس پرتی می شوند: هر قدر هم که به موضوعی علاقه داشته باشید، عواملی وجود خواهند داشت که سبب حواس پرتیتان می شوند؛ از جمله فردی که بدون هماهنگی، به ملاقاتتان می آید، صدایی ناگهانی و ... . برخی از این عوامل غیر قابل کنترلند؛ اما عواملی هم هستند که قادرید آنها را تحت کنترل خود درآورید. شما می توانید با تعیین زمان و مکان مناسب جهت مطالعه، به رفع این عوامل پرداخته یا حداقل از میزان آنها بکاهید. مکانی که در آن مطالعه می کنید باید فقط مختص این کار باشد. اگر اتاقتان مشترک است، کمترین کاری که باید انجام دهید این است که میز کاری مجزا داشته باشید که تنها جهت مطالعه از آن استفاده گردد. همچنین، قبل از شروع مطالعه، هر وسیله ای را که ارتباطی به کارتان ندارد از روی میز جمع آوری کنید تا حواستان پرت نشود؛ از جمله عکسها، روزنامه ها، مجلات و ... . نور اتاق نیز دارای اهمیت است. چراغ مطالعه را طوری روی میز قرار دهید که موقع خواندن، سایه ای روی متن رو به رویتان ایجاد نکند؛ به طور مثال، اگر راست دست هستید، سمت چپ میز و اگر چپ دستید، آن را سمت راست قرار دهید. به علاوه، همه وسایل مورد نیاز خود؛ از قبیل خودکار، مداد، خط کش و ...، را نیز در دسترس گذاشته تا هر بار، برای پیدا کردن یکی از آنها، مجبور به بلند شدن از پشت میز نشوید. بدبختانه مکانی که در آن، به مطالعه می پردازید ممکن است گاهی پر سر و صدا باشد. به همین جهت، برخی ترجیح می دهند از کتابخانه استفاده کنند. آنجا هم حواس پرتیهای خود را دارد؛ اما از جاهای دیگر؛ مثل نیمکت محوطه دانشگاه، حین راه رفتن در خیابان یا هنگام گذراندن وقت با دوستان، مزاحمتهای کمتری خواهد داشت. زمانی که برای مطالعه، تعیین می کنید نیز می تواند در جلوگیری از حواس پرتیتان، مؤثر باشد. به خاطر داشته باشید زمانهایی هستند که عوامل مزاحم و استرس زای کمتری وجود دارند. سعی کنید همه موارد؛ از جمله خوابیدن، خوردن، فعالیتهای اجتماعی، کار، کلاسهای ثابتی که دارید و ...، را در برنامه ریزی بگنجانید تا هنگام مطالعه، استرس نرسیدن به کارهای دیگر حواستان را از مطالعه پرت نکند. هر چه سریعتر برنامه ریزی کنید بهتر است؛ چرا که در غیر این صورت، مطالعه تان را عقب می اندازید که این کار باعث انباشتگی هر چه بیشتر آنها شده و هر قدر میزان آنها در نظرتان، زیاد جلوه کند، کمتر رغبت به شروع آن خواهید داشت. یکی دیگر از این عوامل، سلامتی شخصیتان است. وضع سلامتی شما در بهبود عملکردتان مؤثر می باشد. خستگی، گرسنگی، ضعف چشم و ... می تواند کارایی فرد را کاهش دهد.