زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

« امیل فیشر »؛ پدر شیمی کربوهیدراتها

 

9 اکتبر 1852 میلادی، در شهر ایسکرچن در نزدیکی شهر کلن آلمان، به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه، پدرش که تاجر موفقی بود وی را مجبور کرد در شغل خانوادگیشان مشغول به کار شود؛ اما او علاقه شدیدی به علوم طبیعی داشت. زمانی که بی استعدادیش در تجارت به پدرش ثابت شد، موافقت کرد به دنبال علم برود. 12 سال بعد، هنگامی که به متخصص و شیمیدانی درجه یک مبدل شده بود، پیشنهاد حقوق 10،000 مارکی ( چیزی معادل 600،000 دلار فعلی ) یک کارخانه بزرگ و معتبر محصولات شیمیائی را نپذیرفت؛ چرا که آزادی کامل در پژوهش علمی، از هر چیزی برایش مهمتر و جذابتر بود.

سال 1871 میلادی؛ در حالیکه به رشته فیزیک نیز تمایل داشت، شروع به تحصیل در رشته شیمی، در دانشگاه بن آلمان نمود. 1 سال بعد، به دانشگاه استراسبورگ رفت و همان جا بود که حضور در کلاسهای شیمیدان بزرگ « آدولف بایر » که بعدها برنده نوبل شیمی سال 1905 میلادی شد اشتیاق او را برای یادگیری شیمی آلی برانگیخت. در سال 1874 میلادی؛ زمانی که فقط 22 سال داشت، دکترای خود را برای کار در مورد ساختار « فتالین » تحت راهنمائی « بایر » دریافت کرد. سال 1875 میلادی؛ در حالیکه دستیار « بایر » در آزمایشگاه شیمی آلی دانشگاه بود، در پی آزمایش ناقصی که دانشجویان انجام داده بودند، ترکیب شیمیائی « فنیل هیدرازین » را کشف کرد. اگر چه در این کشف، بخت و تصادف نقش داشت؛ ولی اگر تسلط، تیزبینی و شم علمی فوق العاده « فیشر » نبود، امکان نداشت چنین کشفی صورت بگیرد. همان طور که « لوئی پاستور » گفته: « شانس فقط سراغ ذهنهای آماده می آید. » این کشف در تحقیقات بعدی او، بسیار مؤثر واقع شد. در نیمه آن سال، به همراه « بایر » به دانشگاه مونیخ رفت و در آن جا، به عنوان دستیار وی شروع به کار کرد و کار روی « هیدرازین »ها را ادامه داد و به همراه پسرعمویش « اتو فیشر »، به بررسی رنگهای روزانیلینی پرداخت که سرانجام، به توضیح ساختار شیمیائیشان منجر شد. سال 1879 میلادی، همان جا دانشیار شیمی تجزیه شد و در سال 1881 میلادی؛ در حالیکه فقط 29 سال داشت، به بالاترین درجه دانشگاهی؛ یعنی استاد تمامی، دست یافت.

« فیشر » تا 10 سال پس از کشف « فنیل هیدرازین »، به اهمیت اساسی آن برای شناسائی و طبقه بندی ترکیبات « کربونیل »؛ دسته ای بزرگ از ترکیبات آلی که در آن یک اتم کربن با یک پیوند دوگانه، به یک اتم اکسیژن متصل است، پی نبرد؛ اما در سال 1884 میلادی، این ماده را در مورد مواد قندی ( کربوهیدراتها ) به کار گرفت و با استفاده از مجموعه آزمایشهای سیستماتیک و استدلال درخشان و با اندکی چاشنی خوش اقبالی، در طول 7 سال، ساختار قندها را مطالعه و موفقیتهای چشمگیری کسب کرد. در سال 1887 میلادی، وی موفق به تهیه قند میوه ( فروکتوز ) و قند انگور ( گلوکز ) از عناصرشان شد. کار مبتکرانه تجزیه و ترکیب مواد قندی و روشی که برای مشخص کردن ساختار قندها ابداع کرد نقطه اوج دستاوردهای او بود. وی در دانشگاههای ارلانگن و وورتسبورگ، به تدریس و تحقیق پرداخت تا اینکه در سال 1892 میلادی، کرسی شیمی دانشگاه برلین را به دست آورد و تا پایان زندگیش، آن را در اختیار داشت.

همه ما با چای، قهوه و شکلات آشنا هستیم؛ ولی باید بدانید که همه آنها از موادی به نام « پورین »ها ساخته شده اند. « امیل فیشر » نخستین کسی بود که « پورین »ها را کشف کرد. او این اسم را از ترکیب « pure urine » به معنی اورین خالص ساخت. « اسید اوریک »؛ مهمترین ترکیب گروه « پورین »، در سال 1895 میلادی، به وسیله وی، به روش سنتز ( تهیه یک ماده توسط واکنش شیمیائی از مواد اولیه ) ساخته شد و در سال 1898 میلادی، وی توانست از طریق سنتز در آزمایشگاه، « پورین » را که به شکل خالص در طبیعت یافت نمی شود تهیه و ساختار آن را مشخص کند. او علاوه بر طبقه بندی « پورین »ها، روشی سنتزی ابداع کرد که به کشف یک سلسله واکنشها انجامید که از طریق آنها، تبدیل ترکیبهای « پورین »ی به یکدیگر امکان پذیر شد.

« فیشر » بعد از پروژه « پورین »ها و « کربوهیدرات»ها تحقیقاتش را روی ترکیبات آلی مهم حیاتی؛ از جمله پروتئینها، آنزیمها و چربیها متمرکز کرد. بدین ترتیب، پژوهشهای او تمام مواد سازنده جهان زنده را در بر گرفت. در سال 1899 میلادی، کار روی پروتئینها را آغاز کرد و موفق به تعیین انواع آنها شد. در سال 1901 میلادی، این امکان را به وجود آورد که گروه تحقیقاتش بتواند نخستین نمونه ساده پروتئینها را از طریق سنتز شیمیائی، تهیه کند. موفقیت این تحقیقات پروتئینها را به بخش مهمی از شیمی آلی تبدیل و راه را برای پژوهشهای بعدی در شیمی آلی و بیوشیمی، هموار کرد. سرانجام در سال 1902 میلادی، به دلیل خدماتش در سنتز قندها و « پورین »ها، جایزه نوبل شیمی را دریافت کرد.

ماحصل تحقیقات « فیشر » کاربردهای صنعتی فراوانی یافت و پژوهشهایش در مورد « پورین »ها، به شالوده صنعت داروسازی آلمان تبدیل شد. با نگاه به تاریخ شیمی آلی، هیچ شیمیدان آلی ای را نمی یابیم که به اندازه « فیشر »، مؤثر و الهامبخش بوده باشد. او علاوه بر اینکه پیشتاز و آغازگر شیمی آلی و بیوشیمی مدرن بود، نسل موفقی از دانشمندان این رشته را نیز تربیت کرد. شم وی در انتخاب حوزه های پژوهش، باعث توسعه انواع صنایع شیمیائی غذائی، داروسازی، پزشکی و رشته های مرتبط با آنها شد. او رشته شیمی آلی را به ریشه هایش که وظیفه مطالعه جانداران را بر عهده داشت برگرداند. بسیاری از مورخان علم وی را شایسته عنوان « پدر شیمی کربوهیدراتها » می دانند.

« فیشر » تمرکز خلل ناپذیری بر هدفش به عنوان یک محقق داشت. حساسیت فوق العاده ذهنی و ادراک برق آسا مشخصه باارزش او بود و با کوچکترین اشاره، عمق مطلب را درمی یافت. به عنوان یک شیمیدان تجربی، همیشه مقید به آزمون تجربی، مشاهده دقیق و استدلال منطقی بود. در طول 45 سال، 600 مقاله تجربی شامل یافته های جدید ارائه کرد که پس از مرگش، در 8 جلد منتشر شد. امروزه عصاره این دستاوردهای شگرف وارد کتابهای درسی شیمی آلی و بیوشیمی شده است.

در زندگی شخصی، وی متحمل درد و رنجهای فراوانی شد. همسرش فقط 7 سال پس از ازدواجشان، در اثر بیماری مننژیت، در گذشت و از 3 پسرش، 2 پسر کوچکتر در خدمت نظام وظیفه جان باختند؛ یکی در اثر حصبه و دیگری به دلیل خودکشی در اثر فشار ناشی از خدمت نظام وظیفه اجباری. پسر بزرگترش که زنده مانده بود بعدها استاد بیوشیمی دانشگاه کالیفرنیا شد. خود وی نیز به دلیل قرار گرفتن دائمی در معرض « فنیل هیدرازین » و مسمومیت با جیوه، همواره بیمار بود. دچار ذات الریه شد و از سرطان روده عذاب می کشید؛ اما با وجود تمام این رنجها، همواره با جدیت، عزمی راسخ و ایثاری قهرمانانه، به تداوم فعالیت علمیش متعهد بود؛ چرا که به علم عشق می ورزید و برای آن می زیست. وقتی که  ضعف و درد ناشی از سرطان و ذات الریه به اوج رسید و دیگر توانی برای کار و امیدی به بهبودی نبود، فلسفه شخصیش او را قادر ساخت در شب 14 ژوئن 1919 میلادی و در سن 66 سالگی، دست به آخرین اقدام زندگیش بزند. او قبل از مرگ، تمام دارائیش را برای تأسیس بنیادی برای حمایت مالی از شیمیدانان جوان، اهداء کرد. یکی از همکارانش فلسفه شخصی او را چنین خلاصه کرد: « به وضوح، مشکلات پیش رویش را دید، به آنها یورش برد و حلشان کرد. هرگز اجازه نداد کشتی زندگیش بازیچه طوفانهای سرنوشت شود. او خودش به تنهائی، کشتیش را هدایت کرد و به هدفش هم رسید. »  

ذهن آدمی

 

ذهن آدمی در جستجوی گلها و برگهای رنگارنگ، 

در جستجوی عطرها و شکلهای گوناگون. 

فرسایشی بی قرار و مداوم 

و خارج گشتن از مدار تعادل هستی. 

ذهن آدمی در چنبره تنوع طلبیهای ناپایدار، 

بی قرار. 

جستجوئی بیهوده برای خوشبختی. 

ذهن آدمی آوردگاه نبردهائی فرساینده، 

بیهوده؛ 

نبردهائی خونین، زائیده خواسته های متنوع، 

آرزوهای گونه گون. 

ذهن آدمی تاراجگاه گوناگونخواهیهای آلاینده بی پایان، 

نبودنهائی بی شگون. 

ذهن آدمی غیر از اینها هم می تواند باشد. 

ذهن آدمی، 

جایگاهی باشکوه از امکانی شگرف، 

ره آوردی ژرف، 

شایسته شریفترین آفریده کائنات، 

جایگاهی که رنگها بی رنگ می گردند، 

صورتها محو می شوند، 

گوناگونی پایان می یابد 

و همه چیز یگانه می گردد. 

« عباس قزوانچاهی »