زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

آیا تجرد برای پیشرفت روحی و معنوی افراد، ضروریست؟

 

موضوع روابط بین زن و مرد، در جوامع مختلف، همواره، تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی و یک رشته تابوهای اخلاقی، قرار داشته است. بسیاری از ادیان، محدودیتهای مختلفی را در این باب، بر پیروان خویش، قرار داده و برخی حتی، آن را معادل « گناه » دانسته اند. در این مقاله، قصد داریم تأثیر این گونه روابط را بر رشد روحی افراد، مورد بررسی، قرار دهیم. از سوئی، پیروان برخی از ادیان، علیرغم لذتی که در اثر این عمل، کسب می نمایند، آن را اکسیری جادوئی در جهت رشد روحی خود، دانسته و گمان می کنند بدون آن، به هیچ پیشرفتی در این زمینه، دست نیافته و به همین بهانه نیز، حتی، فقدان آن را - از آنجائی که به زعم ایشان، سبب ایجاد مانع در رشد معنویشان، می گردد - حرام دانسته و انجام آن را حتی با افراد فاسد، توصیه می نمایند؛ اما این گروه به این نکته، بی توجه بوده اند که همنشینی با بدان، به دلیل عواقب ناشی از آن که شریک شدن در گناهان همنشین بد، می باشد، در دینشان، گناه معرفی و از آن، منع گشته اند. به طور مثال، خداوند در آیه 3 سوره « نور » کتاب آسمانی مسلمانان، رو به پیروان این دین، فرموده اند: « مرد زناکار جز با زن زناکار و زن زناکار جز با مرد زناکار، ازدواج نمی کند و این کار بر افراد باایمان، حرام است. »؛ اما آن چه که در عمل، مشاهده می شود اکتفاء نمودن به یک خطبه و ایجاد عقد جهت محرمیت، بوده و دیگر، لحاظ نمی نمایند که آیا همسر ما چشم چران و زناکار است یا نه که این کار اکثرا، از سوی بانوان این دین، صورت می گیرد و مردان هم، صرفا، به یک پوشش سیاه از جانب همسر خویش، رضایت داده و برای پاکی باطنی وی از سایر گناهان کبیره، اهمیتی قائل نیستند. از سوئی دیگر، برخی مسیرهای رشد روحی تجرد را به عنوان لازمه اساسی رشد معنوی افراد، معرفی و برای نمونه، کشیشان و خانمهای راهبه را مقید به انجام  آن، می دانند.

ابتداء، باید به تشریح مفهوم رشد روحی و هدف از زندگی، بپردازیم تا به صحت این دست از اعتقادات و عملکردها، پی ببریم. ما انسانها به دنیا می آئیم تا این هدف را به انجام برسانیم: رشد روحی تا نیل به معرفت و شناخت خداوند و رشد روحی چیزی نیست جز، کاهش توجه به حواس پنجگانه، ذهن و هوش و شناخت و تجربه روح درون. در واقع، رشد روحی عبارت است از جدا شدن از خود پست خویش - جسم فیزیکی، احساسات و ذهن - و شناخت و اتصال با خود والاتر؛ یعنی روح که حقیقت مطلق، شعور مطلق و برکت دائمیست؛ ولی آیا عدم توجه مطلق به خواسته ها و امیال نفسانی، در این مسیر، ضروریست؟ اگر فردی علاقه شدیدی هم، به رشد روحی، داشته باشد، عدم توجه وی به علائق مادی - از جمله میل به جنس مخالف - می تواند اشکالاتی را در سفر روحیش، ایجاد نماید؛ اما باید توجه داشت غرق شدن در روابط جنسی نیز، می تواند در شخص، وابستگیها و اتصالاتی را به دنیای مادی، به وجود آورد که آن نیز خود، موجب جلوگیری از رشد معنوی، خواهد گشت. در میان فعالیتهای مادی مختلف، روابط بین زن و مرد، معمولا، بیشترین حد شادی دنیوی را برای افراد، به همراه دارد؛ چرا که هم، از نظر بعد فیزیکی و هم، بعد احساسی، شخص را به طور کامل، مغروق خویش می سازد.

انسانهائی با سطح روحی متوسط که اکثر اعمال و افکار ایشان حول و حوش زندگی مادی، می چرخد، عمدتا، سعی در کسب رضایت و شادی، از طریق دستآوردهای مادی؛ از جمله، پول، قدرت، شغل، روابط و ...، می نمایند. از طرفی دیگر، درصد بسیار کوچکی از جمعیت دنیا را افرادی تحت عنوان « سالک »، تشکیل می دهند که بر خلاف دسته اول، چیزی را فراتر از آن چه که دنیای مادی به آنها، عرضه می دارد جستجو می کنند. در حقیقت، آنها به تعقیب تجربه نهائی بشر که « شناخت خداوند یا همراه بودن با پروردگار یا شعور کیهانی » است، می پردازند.

متأسفانه، بر اساس تجربه و آزمایش، ثابت شده هر چیز شادیبخش مادی از این پتانسیل نیز، برخوردار است که در صورت فقدان، غم و درد را در فرد از دست داده، ایجاد نماید. همچنین، شادی به دست آمده از طریق رابطه رضایتبخش جنسی، بسیار کوتاه مدت بوده و با پایان آن عمل نیز، خاتمه می یابد؛ ولی آن چه که سالک در نتیجه انجام تمرینات روحی، بدان، دست می یابد برکت و آرامشی دائمیست که شکل اعلاء خشنودی و رضایت بوده و وابسته به هیچ محرک خارجی، نمی باشد. یک سالک در ابتداء مسیر سفر روحانی خود، به « شناخت خداوند »، صرفا، به شکل یک مفهوم، می نگرد؛ چرا که تا به حال، تجربه ای از آن، نداشته؛ لیکن با وعده نیل به آن، در پایان این سفر، به تمرینات روحی مستمر خویش، تداوم می بخشد. در مراحل اولیه سفر روحی، سالک اغلب، تجربیات روحی مثبتی خواهد داشت که به شکلی نامتناسب، بیشتر از آن میزان تلاشیست که متحمل می گردد؛ تجربیاتی مانند آرامش و ثبات ذهن و ... . خداوند چنین تجربیاتی را به وی، عطاء می کند تا انگیزه ای باشد برای هر چه بیشتر گام برداشتن او در آن مسیر. در نتیجه، سالک انرژی و وقت بیشتری را صرف خواهد نمود تا مجددا، به تجربیاتی از این دست، نائل شود. به تدریج و متعاقب تمرینات روحی عمیقتر، وی شروع به احساس حضور خداوند و تجربیات مثبت بادوامتر و عالیتر، خواهد نمود که سبب کاهش رو به گسترش کشش میل به زندگی مادی و هر آن چه که به حواس پنجگانه، ذهن و هوش، مرتبط است می گردد که میل رابطه با جنس مخالف نیز، از این دست امیال، می باشد.

درست است که رابطه جنسی به تنهائی، انرژی حیاتی کمی را به مصرف می رساند و بیشترین مصرف کننده انرژی حیاتی بشر ذهن اوست؛ اما توجه به این نکته، ضروریست که این رابطه صرفا، محدود به لحظه انجام خود رابطه، نشده و تمامی زندگی فرد را تحت الشعاع خود، قرار خواهد داد که نتیجه آن اتصال هر چه بیشتر به سایر علائق دنیویست. به طور مثال، ممکن است در نتیجه این رابطه، فرد اگر از جنس مذکر باشد، برای جلب توجه هر چه بیشتر جنس مخالف، نیاز به پول بیشتری، پیدا کرده و اگر مونث باشد، تمام توجهش معطوف رسیدگی به ظاهر خویش، گردد. همچنین، در این گونه روابط، افراد گاهی مجبور خواهند بود جهت کسب رضایت و خشنودی همسر و همراه خویش، خود را درگیر فعالیتهای مادی ای نمایند که مورد علاقه دیگریست؛ اما جزء نیازهای ضروری شخص، محسوب نشده و حتی جزء گناهان نیز؛ به شمار آیند؛ از جمله، صحبتهای لغو و بیهوده، شرکت در میهمانیهائی با هدف صرف خوشگذرانی و ... . به علاوه، اگر فردی از کنترل تمایلات خویش، عاجز باشد، پرهیز از پیمان زناشوئی با افرادی دارای آلودگیهای متعدد جسمی، روانی و روحی نیز، برایش، دشوار بوده که همین مسئله خود، می تواند زوال تدریجی شخص را که نتیجه همنشینی با شخص فاسد و آلوده، است به همراه داشته باشد؛ با توجه به این موضوع که زندگی با افراد گناهکار، موجب شریک شدن در گناهان آنان، خواهد شد. از همه مهمتر، عدم وجود ثبات در شخصیت افراد است. ممکن است شخصی در برهه ای از زندگی، شیوه زندگی عابدان و زاهدان را در پیش گیرد؛ اما در طی مسیر زندگی، به دلائلی، تغییر روش داده و به شخصیتی جدید، بدل گردد. در این صورت، چه تضمینی وجود دارد که ازدواج با چنین شخصی، به طلاق - که طبق ادیان مختلف اسلام، مسیحیت، یهود و ...، خداوند به شدت، از آن، بیزار بوده و « قرآن کریم » آن را موجب به لرزه درآمدن عرش الهی می داند - نینجامد؟

در نتیجه، اگر چه تجرد پیش نیاز پیشرفت روحی نمی باشد؛ اما ازدواج بدون در نظر گرفتن مسائل جانبی فوق نیز، می تواند به اضمحلال روحی شخص، منجر شود. تمرینات روحی مداوم از همان ابتداء کودکی، می تواند سبب رشد روحی فرد و کسب توانائی حس حضور لحظه به لحظه پروردگار گشته که در نهایت، این گونه تمایلات را به نحوی خودکار، در وی، کاهش داده و در دوران بلوغ، منجر به طغیان او، نخواهد شد. البته آغاز این گونه تمرینات از دوران کودکی، نیازمند فراهم بودن شرایطیست که محیط مناسب، داشتن خانواده ای سالم و پاک و در درجه اول، همراهی و یاری پروردگار و تولد یافتن با سرنوشتی خاص، از آن جمله اند.