زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

مقدمات تزکیه نفس

 

برای پاکی نفس از صفات زشت و آرایش آن به صفات نیک، انجام چند چیز واجب است: اول اجتناب از مصاحبت با بدان و اشرار و صاحبان اخلاق بد و احتراز از شنیدن قصه ها و حکایات ایشان و کارهائی که از آنها سر زده است و اینکه فرد طالب پاکی نفس مجالست و همنشینی کند با نیکان و صاحبان صفات حسنه و کیفیت سلوک ایشان را با خدا و مردم ملاحظه کند و از حکایات بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادت مطلع شود و پیوسته کیفیت احوال و افعال آنها را بشنود؛ چرا که معاشرت با هر کس در اتصاف به اوصاف وی و تخلق به اخلاقش تأثیر دارد.

نار خندان باغ را خندان کند --- صحبت نیکانت از نیکان کند.

نفس انسان چندین قوه دارد که برخی مایل به خیرات و فضائل هستند و برخی متمایل به شرور و رذائل. این قوا پیوسته در حال نزاع و مجادله با یکدیگر هستند و در صورتی که هر یک از این قوا اندک قوتی به دست آورد، به همان اندازه بر قوای دیگر غالب می شود و نفس را متمایل به خود می کند. شکی نیست که مصاحبت با صاحب هر صفتی باعث قوت گرفتن صفات آن شخص در ما می شود. از آنجائی که اکثر قوای انسان طالب اخلاق رذیله است، انسان زودتر متمایل به شر می شود تا خیر. از این جهت، توجه به مصاحب و همنشین ضروری است. دوم اینکه نفسش را به انجام افعالی وابدارد که مقتضای صفتی است که طالب به دست آوردن آن یا محافظت از بقاء آن است. به طور مثال، کسی که می خواهد صفت سخاوت و بخشش را در خود ایجاد کند یا در حفظ آن مراقبت کند باید پیوسته اموال خود را بر اساس عقل و شرع، به مستحقین بذل و بخشش کند و هر زمانی که متوجه شد متمایل به بخل و خساست شده است، نفس خود را مورد سرزنش قرار دهد. همچنین، کسی که در مقام کسب صفت شجاعت یا حفظ آن است باید همیشه در امور هولناک و احوال خطرناک گام بگذارد؛ البته در صورتی که عقل و شرع آنها را منع نکرده باشند و زمانی که آثار جبن و ترس را در خود مشاهده کرد، نفس خود را سرزنش کند و این به منزله رباضت بدن است برای دفع امراض بدن و حفظ صحت آن. سوم آنکه پیوسته مراقب احوال و افعال خود باشد و قبل از انجام هر کاری، در مورد آن تأمل کند تا خلاف عقل و شرع از او سر نزند و اگر احیانا امری که خلاف صفات پسندیده باشد از او سر زد، نفس خود را تأدیب کند و در صدد تنبیه و مؤاخذه آن برآید؛ به این ترتیب که اول خود را سرزنش و ملامت کند و بعد از آن، متحمل اموری شود که برای او شاق و ناگوار باشد؛ همچنانکه اگر کام خود را به لقمه ای که نباید بخورد شیرین کرد، مذاقش را تلخ کند به روزه گرفتن و اگر غضبی بیهوده از او سر بزند، خود را به صبر کردن در واقعه ای دیگر تأدیب کند یا خود را در معرض اهانتی قرار دهد که تحمل آن برای نفس گران باشد یا اینکه آن را با نذر، تصدق و امثال آن تلافی کند. حتی اگر فرد به مرتبه اعلی در اخلاق حسنه رسیده باشد هم نباید از خود غافل شود؛ چرا که غفلت موجب کسالت است و کسالت نیز باعث بسته شدن درهای فیوضات الهی می گردد. همچنین باید تنها به قدر ضرورت در امور دنیا و متعلقات آن وارد شود و خود را به رنج ابدی گرفتار نسازد و چه شقاوتی از این بالاتر که کسی گوهر گرانمایه از عالم قدسش را صرف به دست آوردن خشت و خاک کند؟ چهارم آنکه از آن چه که باعث تحریک قوه شهویه یا غضبیه می گردد دوری گزیند و چشم را محافظت کند از دیدن آن چه که غضب یا شهوت را به هیجان می آورد و گوش را نگاه دارد از شنیدن آنها و بیشتر سعی در محافظت از دل کند و خیال و تصور آنها را در دل و خاطر خود هم راه ندهد؛ چرا که از تصور و خیال آتش، شوق و شعله غضب تیز می گردد که سرانجام سرایت می کند به اعضاء و جوارح؛ اما صرف دیدن و شنیدن بدون اینکه دل مشغول آنها گردد، تأثیر چندانی ندارد. کسی که این دو قوه را از هیجان محافظت نکند مانند کسی است که شیری درنده یا سگی دیوانه یا اسبی سرکش را رها کند و بعد از آن، بخواهد که خود را از آن خلاص کند. پنجم آنکه فریب نفس خود را نخورد و گمان نکند که همه افعال و اعمالش صحیح هستند؛ بلکه در معایب خود تجسسی دقیق انجام دهد و چون به موردی از آن معایب برخورد کرد، سعی در ازاله آن کند؛ چرا که هر نفسی عاشق صفات و احوال خود است و به همین دلیل، اعمالش در نظرش جلوه دارد و فرد بدون باریک بینی به عیوب خود برنمی خورد. اکثر مردم از عیوب خود غافلند و خاری را که به پای کسی رود زود می بینند؛ اما شاخ درختی که در چشم دارند نمی بینند. پس خوب است که از بین دوستانش، یکی از دوستان مهربانش را اختیار کرده و با او عهد کند که مراقب احوال وی باشد و معایبش را به او گوشزد کند و در صورتی که دوستش او را به عیوبش آگاه گرداند، شاد و خوشحال گردد و سعی در دفع آن کند؛ اما چون چنین دوستی کمیاب است، پس باید در جستجوی راه دیگری بود و از جمله چیزهائی که در این مورد نافع است این است که فرد دیگران را آئینه عیوب خود کند و تأمل در حسن و قبح کارهای آنها نماید و در صورت برخوردن به کارهای زشت از جانب آنها، بداند که اگر آن عمل از خود وی هم سر زند، قبیح و زشت است و در نتیجه، سعی در ازاله آن کند. پس طالب راه سعادت واجب است که در آخر هر شبانه روز، محاسبه اعمال خود را کند و در صورتی که بدی ای از او به وجود نیامده، خدا را شکر کند و اگر مرتکب عمل زشتی شده است، نفس خود را ملامت کرده و توبه و انابه کند.

البته برای تهذیب اخلاق، ترتیبی وجود دارد که رعایت ترتیب آن باعث سهولت امر تزکیه می گردد؛ یعنی فرد ابتداء باید قوه شهویه خود را تهذیب کرده و صفت عفت را که از فضائل این قوه است کسب کند و سپس، به تزکیه قوه غضبیه بپردازد و صفت شجاعت را که از کمالات این قوه است به دست آورد و بعد از آن، به تهذیب قوه عاقله همت گمارد و فضیلت حکمت را به دست آورد. شکی نیست که قوه شهویه به اطاعت از قوه غضبیه نزدیکتر است و گذشتن از خوردن بیش از حد و شهوترانی آسانتر از ترک جاه، برتری، ریاست و چشمپوشی از انتقام از دشمنان است. زمانی که فرد قوه شهویه را به تسخیر درآورد، قوه عاقله قوت می گیرد و تسخیر آن تا حدودی ایجاد می گردد و اسباب قوه غضبیه اندکی کمتر می گردد و تسخیر آن نیز به سهولت میسر می شود. بعد از تسخیر دو قوه شهویه و غضبیه، به دست آوردن صفت حکمت که از آن دو سخت تر است نیز به آسانی ممکن می گردد. چگونگی تهذیب هر یک از قوای شهویه، غضبیه و عاقله از صفات رذیله و آراسته کردن آنها به صفات جمیله به صورت مجزا در منبع ذکر شده است.

منبع: کتاب « معراج السعاده » 

یک قفس و دو نگاه

 

قفس،

برای پرنده امیدوار،

فرصتی برای فکر کردن به آزادی،

برای پرنده ناامید،

فرصتی برای فکر به مرگ.

« فاطمه علیزاده » 

وجدان

 

احساس می کنم

وجدانم،

چشم خداست

در درون من.

« تیری بباوی » 

نقطه ای روی کاغذ

 

برایت خانه ای می سازم؛

آلونکی زیبا،

اطرافش چمن و درخت

و خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود

در آسمان آبی.

برایت خانه ای می سازم

که اطرافش چمن باشد

و خورشیدی

که هرگز خاموش نمی شود.

ای نقطه بیچاره من!

« محمدعلی صفائی » 

بی توئی

 

بی تو چه سرد است!

هوای دلم را می گویم.

بدون تو این دل،

هر فصلش زمستان است.

« ساحل رفائی »