زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

بیت المال

 

کل برداشتم از بیت المال،

جز همین سنگ از کوه

و به جز لکه ای از ابر چه بود

یا به جز پیچ و خم جاده دلتنگی

و توقف جلوی کافه باران زده ای،

لب یک رود چه بود؟

چه کسی گفته که اینها جرم است؟

من فقط یک شب از جیب فلک،

ریخت و پاشی کردم

و برای همه بارانها جشن گرفتم

و شبی دیگر، برداشته ام سکه ماه

از لب طاقچه مهتابی؛

من ولی

در کدامین سفرم؟

همسفران را

بذل و بخشش کردم

جاده از جنس سرابی؟

از کدامین چشمه،

من هدر داده ام از عمد،

به صورت زده ام

مشت آبی

و فرو ریخته ام سقف حبابی؟

 

ای خدای همه بارانها!

تو فقط شاهد باش

من ندارم جز تو،

با هیچ کسی،

هیچ حسابی و کتابی.

« حسن فرازمند » 

نقش یار

 

کلمات؛

این قطعات پازل در هم ریخته را

آن قدر جا به جا می کنم

و روح در پیکرشان می دمم

تا تصویری روشن از تو،

در من،

نقش بندد.

« غلامرضا پیرانی »