زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

سه درسی که « اسکندر » گرفت!

 

« اسکندر مقدونی » پس از اینکه سرزمینهای بیشماری را فتح کرد، به سختی در راه بیمار شد. او قصد داشت به یونان بازگردد؛ اما خیلی زود از دنیا رفت و دیگر نتوانست یونان را ببیند. او در آخرین روزهای زندگیش، وقتی فهمید که دیگر چیزی از عمرش باقی نمانده، فرماندهان سپاهش را جمع کرد و از آنها خواست بعد از مرگش به سه وصیت او عمل کنند: 1- هیچ مقبره ای برای او نسازند و وقتی بدنش را دفن کردند، دستهایش را از خاک بیرون بگذارند. 2- برای حمل جسد او فقط طبیبانش زیر تابوت را بگیرند. 3- هنگام بردن تابوت وی به قبرستان، همه طلاها و نقره ها و دیگر سنگهای قیمتی ای را که در خزانه بود در طول مسیر بریزند. همه تعجب کرده بودند. وقتی دلیل خواسته اش را از او پرسیدند، گفت: « می خواهم دنیا را از سه درسی که گرفته ام آگاه کنم: اگر خواستم دستانم را از خاک بیرون بگذارید، برای آن بود که مردم بدانند با تمام ثروتی که اندوخته ام، دست خالی از دنیا رفته ام. اگر گفتم طبیبان تابوتم را بکشند، برای آن بود که مردم بدانند هیچ طبیبی نمی تواند برای همیشه انسان را از مرگ نجات دهد و اگر گفتم همه مسیر قبرستان را از طلا و جواهر پر کنند، برای این بود که مردم بدانند جمع آوری ثروت چیزی جز اتلاف وقت نیست و نمی توان حتی ذره ای از آن را با خود برد. »

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

« اینشتین » هم در کنکور رد شد!

 

« آلبرت اینشتین » زمانی که 17 ساله بود، در آزمون ورودی « دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوئیس » شرکت کرد؛ ولی رد شد. البته او بخشهای فیزیک و ریاضی کنکور را به خوبی جواب داده بود؛ ولی همه چیز که ریاضی و فیزیک نیست. او دیگر بخشها؛ از جمله تاریخ و جغرافیا را تقریبا سفید گذاشته بود. وقتی بعدا در این باره از او پرسیدند، گفت: « سؤالها خیلی کسل کننده بودند و اصلا حوصله جواب دادن به آنها را نداشتم. »

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

تولد چیپس

 

« جرج کرام » سرآشپزی بود که زیاد به شعار « حق با مشتری است. » اعتقاد نداشت و بر سر یکی از همین لجبازیهائی که با یکی از مشتریان داشت، یکی از پرطرفدارترین خوراکیهای جهان را اختراع کرد. داستان این طور شروع شد که یکی از مشتریان وی که سیب زمینی سرخ کرده سفارش داده بود از برشته نبودن سیب زمینیها شاکی شد و آنها را به آشپزخانه رستوران بازگرداند. « کرام » لجباز هم سیب زمینیها را به نازکی کاغذ  برید و سرخ کرد و به شدت به آنها نمک زد و آنها را به خیال اینکه غیرقابل خوردن هستند، به سر میز برد؛ اما دستپخت او به جای یک غذای بی مصرف، شاهکار از آب درآمد.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »