زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

انتظار

 

یک سالی می شد که انتظار آمدنش را می کشید. بی صبرانه منتظر دیدنش بود. هر روز صبح و ظهر و شب پس از آنکه نمازش را می خواند، قبل از جمع کردن جانمازش دستهایش را رو به آسمان بلند می کرد و می گفت: « خدایا! مرا ناامید نکن. خدایا! خودت می دانی که اگر نیاید، پیش زن و بچه ام شرمنده می شوم. » از خواب برخاست و رفت که در حیاط وضو بگیرد؛ اما هنوز به حوض نرسیده بود که چند قطره باران روی سر و صورتش بارید. نگاهی به آسمان انداخت و همان جا سجده شکر به جا آورد و گفت: « خدایا! صد هزار مرتبه شکرت که بالاخره آمد! اگر این خشکسالی ادامه پیدا می کرد، شرمنده زن و بچه ام می شدم. »

« محمود محمدی »