دست خودش نبود؛
ولی
دیگر آن حوصله سابق را نداشت؛
نه برای حرف زدن،
نه برای راه رفتن
و نه حتی
فراری دادن پشه ای
که صبحها،
با اشتها،
نیشش را در پوستش فرو می کرد.
پیرمرد حتی
حوصله بی حوصلگی را هم نداشت.
« مهتاب قبادی »