زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

پیش بینی اوضاع محیط زیست در یک شاهکار ادبی

 

« هرمان ملویل » از بنیانگذاران نویسندگی موضوعات مرتبط با دریا بود و بیشتر آثارش هم برگرفته از تجربیاتش از سفرهای دریائی هستند. مهمترین اثر او کتاب « موبی دیک » است که در آن به بیان غرور و خودخواهی یک ناخدا می پردازد که در نهایت همین غرور و خودخواهی گریبانش را گرفته و باعث نابودی او و نهنگ سفید می شود. این اثر را که بیش از 1 قرن پیش نوشته شده است باید پیش بینی ای از اوضاع محیط زیست کنونی دانست که انسان با نابودی آن نابودی خودش را رقم می زند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

« شوپنهاور » حالش از مردم به هم می خورد!

 

« شوپنهاور » در بخشی از امپراطوری پروس که امروز در لهستان است به دنیا آمد. او یکی از بزرگترین و عجیبترین فلاسفه تاریخ بود. او با هیچ کس رفت و آمد نمی کرد و همیشه در انزوا به سر می برد. « فردریش نیچه » درباره او می گوید: « مطلقا تنها بود و هیچ دوستی نداشت. » او اصلا از آدمها بدش می آمد و دلش نمی خواست کسی راببیند. به همین خاطر هم با ازدواج کردن کاملا مخالف بود و در کل با هر کاری که انسانها را به هم نزدیک می کند. این تفکراتش ریشه در مسائلی داشتند که در کودکی برایش اتفاق افتاده بودند و تا بزرگیش هم ادامه داشتند؛ از جمله خودکشی پدرش، ازدواج مجدد مادرش که « شوپنهاور » هرگز راضی به آن نبود و قضیه دعوای او با مادرش و پرت کردن او از پله ها. همین تفکراتش باعث شد دوستیش با « هگل » و « گوته » زیاد دوام نیاورد و وقتی هم که به تدریس روی آورد، نتوانست وقتش را با شاگردانش بگذراند. به همین خاطر هم به کارهای یک نفره روی آورد؛ به طور مثال وقتش را روی تألیف کتاب « جهان همچون اراده و تصور » گذاشت؛ ولی بعد از اینکه با کلی زحمت آن را منتشر کرد و دوباره پای آدمها به میان آمد، اثر او به هیچ وجه مورد توجه قرار نگرفت و دیگ صبرش به جوش آمد. او که حالش از اجتماع و مردم به هم می خورد با این وضع این حس در او تقویت شد؛ مخصوصا وقتی 16 سال بعد از اتمام کتاب، به او خبر دادند که نسخه خطی کتابش که در کتابخانه نگهداری می شد به اشتباه به جای کاغذ باطله فروخته شده است.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

نیازی به نظرات شما نیست!

 

« چارلز آیوز » از آن دسته موسیقیدانانی بود که برای دلشان موسیقی می سازند. او اصلا برایش مهم نبود که بقیه موسیقیش را دوست دارند یا نه. حتی اگر یک نفر هم از قطعه اش تعریف نمی کرد، برای او موسیقی ای که ساخته بود شاهکار به حساب می آمد. تازه اگر کسی به او می گفت که از قطعه هایش لذت نمی برد، حرفهائی به او می زد که ثابت کند ایراد از اوست تا از گفته اش پشیمان شود؛ به طور مثال به خانمی که از موسیقیش ایراد گرفته بود گفت: « توقع هم نمی رود یک پیرزن مامانی این موسیقی را درک کند. »؛ در حالی که آن زن اصلا سن و سال زیادی هم نداشت. روزی هم به یکی از منتقدانش گفته بود: « گوش نازنازی! تو از این موسیقی چه می فهمی؟ ». پدرش هم دقیقا همین اخلاق را داشت. قطعه هائی می ساخت که سازهای معمولی جوابگوی اجرای آنها نبودند و او مجبور شد برای اجرای آنها ساز جدیدی بسازد که نام آن را « ربع پرده دار » گذاشت. کاری هم به نظر بقیه نداشت. او پسرش را مجبور می کرد آهنگهائی را که برای آن ساز می نوشت بلند بخواند؛ اما بعد از مدتی، از این کار دست برداشت؛ مگر گهگاهی که می خواست او را تنبیه کند. همین کارها بود که از « چارلز آیوز » هم یکی لنگه خودش ساخت.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

نخستین مبادله استاد در دنیا از چه زمانی آغاز شد؟

دانشگاه « قسطنطنیه » که قوانینش الگوی بسیاری از دانشگاههای امروزی است در سال 425 میلادی افتتاح شد. « تئودوریس دوم »؛ امپراطور روم، برای یافتن بهترین استادها تمام دنیا؛ از جمله ایران و چین را زیر و رو کرد. او نخستین درخواستش را هم برای « بهرام گور » فرستاد. « بهرام » هم درخواست او را پذیرفت و به استادان ایرانی اجازه داد در این دانشگاه به پرورش دانشجو بپردازند. بدین ترتیب مبادله استادان در دنیا مرسوم شد.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

آیا افسانه هزار دوست با شبکه های اجتماعی مجازی امکانپذیر می شود؟

 

شبکه های اجتماعی به گروههائی با وابستگی درون گروهی گفته می شود که افراد در آن دور هم جمع می شوند تا با روابطی که بین خود ایجاد می کنند بهتر از پس شرایط محیطی؛ مثل تهیه غذا یا مقابله با تهدیدات، برآیند. گروههای دارای وابستگی در بیشتر راسته های جانوران؛ به خصوص پستانداران و حتی در درون دریا وجود دارند. میمونها و بوزینه ها با تمیز کردن و تیمار کردن یکدیگر یک شبکه ارتباطی اجتماعی بین خود به وجود آورده اند. فعالیتهای فیزیکی ای که آنها برای سالم نگاه داشتن هم انجام می دهند مثل پیامهائی می مانند که در این شبکه اجتماعی میان آنها رد و بدل می شوند که به ترشح آندروفین در آنها می انجامد. این باعث می شود اعضاء اجتماعشان نسبت به هم رضایت و دوستی داشته باشند و به این ترتیب مجموعه ای از ارتباطات بر پایه دوستی و صداقت بین آنها شکل بگیرد. میانگین زمانی که اعضاء گروه صرف تیمار و سلامت یکدیگر می کنند به اندازه و وسعت گروه بستگی دارد؛ به طور مثال، گیبونها که نوعی میمون درازدست هستند و حداکثر گروههائی 3 یا 4 نفری را تشکیل می دهند تقریبا 5 درصد از وقت هر روزشان را صرف تیمار یکدیگر می کنند؛ اما بابونها که میانگین تعداد اعضاء گروهشان 50 نفر یا بیشتر است روزی تا 20 درصد از وقتشان را صرف این کار می کنند. اگر چه از این تیمار کردنها برای معنادار کردن رابطه درون گروهی استفاده می شود؛ اما همین صمیمیت پردامنه در فعالیتهای روزمره گروههای بزرگ اجتماعی ما می تواند به بی اثر شدنشان به عنوان یک عامل پیونددهنده خانوادگی منجر شود و هر اندازه گروه و مدت زمانی که اعضاء صرف تیمار یکدیگر می کنند بزرگتر و بیشتر شود، وابستگی آنها به شریک زندگیشان کمتر می شود. بنابراین ما انسانها راهکارهای دیگری را برای ایجاد همان مقدار ترشح آندروفین در یک مقیاس بزرگتر ایجاد کرده ایم؛ مانند قهقهه زدن و با صدای بلند خندیدن، ساخت موزیکهای دسته جمعی و ... . در این میان زبان نقش بسیار مهمی ایفاء می کند. ما انسانها می توانیم از زبان به عنوان ابزاری برای حرف زدن و تبادل اطلاعات درباره شبکه های درونی اجتماعی خودمان استفاده کنیم که امکان این کار برای سایر راسته جانوران وجود ندارد؛ به طور مثال، شایعه پراکنی و سخن چینی یکی از کارهائی است که انسانها در روابطشان آن را جایگزین تیمار کرده اند.

عضو یک اجتماع بودن که بین اعضاء آن پیوندهائی وجود دارد موجب محافظت در مقابل خطرات احتمالی می شود. بنابراین شبکه های اجتماعی بزرگتر مزیتهای بیشتری دارند. افرادی که دوستان بیشتری دارند در طول روز هورمونهای استرس کمتری ترشح می کنند. برای زندگی در یک گروه، نیازی به هوش و ذکاوت چندانی نیست. در یک جمعیت بی قانون و قاعده مشخصاتی مثل اندازه هیکل یا میزان پرخاشگری می تواند ملاک چالش یا راهبریتان بر آن گروه یا حداقل بر فرد یا افرادی از آن باشد؛ اما در یک شبکه قانونمند کافی است خصوصیات شخصی هر یک از اعضاء را بدانید و دوستان و نوع روابطی را که برای شما مفیدترند تشخیص دهید؛ اما در واقع، مغز ما انسانها توانائی برقراری ارتباط با چند نفر را دارد؟ در این زمینه، رابطه معناداری میان اندازه مغز اشخاص و تعداد افرادی که آنها می توانند در گروه دوستان خود جای دهند وجود دارد. به عبارت دیگر، اندازه مغز تعیین کننده حد تعداد روابطی است که یک فرد می تواند برقرار کند. این رابطه بین اندازه مغزی و اندازه گروه در بسیاری از پستانداران؛ از جمله دلفینها، سگها، اسبها و فیلها شناسائی شده است. در سایر پستانداران و پرندگان مغزهای بزرگ فقط در گونه هائی مشاهده می شود که گروههائی 2 نفری متشکل از یک جانور نر و یک جانور ماده را تشکیل می دهند. با توجه به اندازه مغز انسانها می توان میانگین عدد ارتباطهای او را 150 نفر تخمین زد. امروزه در شبکه های اجتماعی اینترنتی شاهدیم که فردی می تواند بیش از 1000 نفر دوست داشته باشد؛ در حالی که تعداد دوستان واقعی خیلی کمتر از اینهاست. این 150 نفر نمایانگر تعداد کسانی هستند که ما می توانیم رابطه ای واقعی و مبتنی بر تعهد و صداقت با آنها داشته باشیم و بقیه کسانی هستند که ما صرفا آنها را می شناسیم یا با آنها سابقه دیدار داریم. رابطه ما با افراد بیرون از این دایره بیش از یک راه باریک نیست. ما بیشتر از 60 درصد اوقات اجتماعیمان را با 5 تن از بهترین دوستانمان سپری می کنیم. در نتیجه، به همین نسبت به دوستان بیرون از این دایره زمان کمتری می رسد تا جائی که میزان ارتباط ما با دوستان رتبه صد و پنجاهم به سالی 1 بار دیدار و آن هم به بهانه عروسی یا مراسم خاکسپاری می رسد. با این حال، دوستان دور نیز در شبکه اجتماعی اطرافمان نقش مثبتی بازی می کنند. وجود چنین روابطی می تواند روزی برای یافتن یک فرصت شغلی یا توسعه یک موضوع اقتصادی به کار بیایند. ضمن اینکه 70 درصد ما شریک زندگیمان را از طریق همین روابط باریک پیدا می کنیم.

گرچه شبکه اجتماعی ما به طور متوسط حدود 150 دوست را شامل می شود؛ اما این عدد بستگی مستقیمی به خصوصیات فردی افراد هم دارد. برخی روابطی کمتر از 100 نفر دارند و برخی نیز روابطشان به بیش از 250 نفر می رسد. سه دلیل اصلی می توانند در این آمار دخالت داشته باشند: جنس، مهارتهای اجتماعی و خصوصیات شخصی. مهارتهای اجتماعی از نظر روانشناسی به « تئوری ذهنیت » وابسته هستند؛ فرضیه ای که توانائی افراد را در شناسائی شخصیت دیگر اعضاء جامعه مشخص می کند. از آنجائی که زنها توانائی بیشتری در ایجاد این ارتباط ذهنی دارند، طبیعتا جامعه دوستی آنها نسبت به مردان بزرگتر است. خصوصیات شخصی یا همان شخصیت هم نقش مهمی در این میان دارند؛ به طور مثال، افرادی که خشونت و بداخلاقی جزء خصوصیات اخلاقیشان است دایره کوچکتری از روابط را نسبت به افراد خوش برخورد و خوش اخلاق دارند. همچنین افراد برونگرا نسبت به درونگراها جامعه ارتباطی وسیعتری دارند؛ اما با وجود دایره روابط گسترده تر، کیفیت عاطفی روابطشان کمتر از افراد درونگراست. در واقع، افراد به طور معمول سرمایه محدودی از ترکیب کمی و کیفی ارتباطات اجتماعی دارند که می توانند آن را بین تعداد کم با قوت زیاد یا بین افراد زیاد با قوت کم گسترش دهند. در بین برونگراها معمولا حالت دوم اتفاق می افتد؛ زیرا آنها بیشتر به تعداد روابطشان اهمیت می دهند تا کیفیت آنها. به علاوه، افرادی که از خانواده های شلوغ و با خویشاوندان گسترده هستند دوستان بیگانه کمتری دارند. یک دلیل مهم برای وجود این وابستگی به بستگان می تواند این باشد که آنها در مواقعی که به کمک نیاز داریم، نسبت به افراد غیرفامیل حتی اگر دوست بسیار خوب ما باشند، به ما نزدیکترند. دلیل دیگر هم این است که روابط دوستی به جز در مواردی معدود، همواره در معرض از هم گسیختگی قرار دارند؛ طوری که شاید کمتر از 20 درصد آنها برای چند سال دوام بیاورند؛ به طور مثال، اگر موفق نشویم دوستی را به مدت 6 ماه ببینیم یا از او دور بمانیم، به طور ناخودآگاه وارد لایه های پائینتر شبکه سلسله مراتبی روابط ما می شود. در عوض در بیشتر مواقع، روابط خانوادگی حتی در صورت اهمال و دوری، به طور شگفت آوری پایدار هستند.

در دنیای شهری و جهانی رو به بزرگی ما شبکه های اجتماعی مجازی خیلی پیچیده تر و ضروریتر از چیزی است که برای اجداد ما وجود داشته است؛ اما این دنیای مجازی علاوه بر فرصتها مشکلاتی را هم به وجود آورده است. در جهان کلاهبرداریهای عاطفی آنلاین به تنهائی بیش از 1 میلیارد دلار در سال قربانی می گیرند. مکالمات آنلاین ما با اشخاص در حباب صورت می گیرد و ما نمی توانیم شخصی را که با او صحبت می کنیم ببینیم و در نتیجه، ذهن ما همیشه مغشوش خواهد بود. ما برای آنها تمام ویژگیهائی را که دوست داریم دوست یا شریک زندگیمان داشته باشد توضیح می دهیم؛ در این صورت، برای کسی که بخواهد سوءاستفاده کند کار بسیار ساده خواهد بود. تنها کافی است پشت سیستم خود منتظر فرصت ایده آل بماند تا وارد عمل شود. یک مشکل بالقوه دیگر این است که افراد وقت بیشتری را صرف دوستان اینترنتیشان می کنند و به این ترتیب دیدار چهره به چهره آنها رو به کاهش است. در زندگی واقعی ما مشکلات اجتماعیمان را رو در رو و با گفتگو و مذاکره حل می کنیم؛ اما اگر در فضای مجازی کسی ما را ناراحت کند، خیلی راحت آف می شویم یا از مکالمه با او خارج می شویم. گسترش شبکه های اجتماعی مجازی در بین مردم بدون شک باعث کاهش مهارتهای ارتباطی و کوچک شدن شبکه های اجتماعی واقعی خواهد شد. گفته می شود شیوه های ارتباطی انسانها در شبکه اجتماعی مجازی شبیه روشهای ارتباطی حیوانات است. البته یکی از ویژگیهای خوب این گونه شبکه ها تبادل اطلاعات و ایجاد هماهنگی بین مردم است. همین شبکه ها بودند که به انقلابهای گسترده کنونی در دنیا منجر شدند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »