زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

آیا افسانه هزار دوست با شبکه های اجتماعی مجازی امکانپذیر می شود؟

 

شبکه های اجتماعی به گروههائی با وابستگی درون گروهی گفته می شود که افراد در آن دور هم جمع می شوند تا با روابطی که بین خود ایجاد می کنند بهتر از پس شرایط محیطی؛ مثل تهیه غذا یا مقابله با تهدیدات، برآیند. گروههای دارای وابستگی در بیشتر راسته های جانوران؛ به خصوص پستانداران و حتی در درون دریا وجود دارند. میمونها و بوزینه ها با تمیز کردن و تیمار کردن یکدیگر یک شبکه ارتباطی اجتماعی بین خود به وجود آورده اند. فعالیتهای فیزیکی ای که آنها برای سالم نگاه داشتن هم انجام می دهند مثل پیامهائی می مانند که در این شبکه اجتماعی میان آنها رد و بدل می شوند که به ترشح آندروفین در آنها می انجامد. این باعث می شود اعضاء اجتماعشان نسبت به هم رضایت و دوستی داشته باشند و به این ترتیب مجموعه ای از ارتباطات بر پایه دوستی و صداقت بین آنها شکل بگیرد. میانگین زمانی که اعضاء گروه صرف تیمار و سلامت یکدیگر می کنند به اندازه و وسعت گروه بستگی دارد؛ به طور مثال، گیبونها که نوعی میمون درازدست هستند و حداکثر گروههائی 3 یا 4 نفری را تشکیل می دهند تقریبا 5 درصد از وقت هر روزشان را صرف تیمار یکدیگر می کنند؛ اما بابونها که میانگین تعداد اعضاء گروهشان 50 نفر یا بیشتر است روزی تا 20 درصد از وقتشان را صرف این کار می کنند. اگر چه از این تیمار کردنها برای معنادار کردن رابطه درون گروهی استفاده می شود؛ اما همین صمیمیت پردامنه در فعالیتهای روزمره گروههای بزرگ اجتماعی ما می تواند به بی اثر شدنشان به عنوان یک عامل پیونددهنده خانوادگی منجر شود و هر اندازه گروه و مدت زمانی که اعضاء صرف تیمار یکدیگر می کنند بزرگتر و بیشتر شود، وابستگی آنها به شریک زندگیشان کمتر می شود. بنابراین ما انسانها راهکارهای دیگری را برای ایجاد همان مقدار ترشح آندروفین در یک مقیاس بزرگتر ایجاد کرده ایم؛ مانند قهقهه زدن و با صدای بلند خندیدن، ساخت موزیکهای دسته جمعی و ... . در این میان زبان نقش بسیار مهمی ایفاء می کند. ما انسانها می توانیم از زبان به عنوان ابزاری برای حرف زدن و تبادل اطلاعات درباره شبکه های درونی اجتماعی خودمان استفاده کنیم که امکان این کار برای سایر راسته جانوران وجود ندارد؛ به طور مثال، شایعه پراکنی و سخن چینی یکی از کارهائی است که انسانها در روابطشان آن را جایگزین تیمار کرده اند.

عضو یک اجتماع بودن که بین اعضاء آن پیوندهائی وجود دارد موجب محافظت در مقابل خطرات احتمالی می شود. بنابراین شبکه های اجتماعی بزرگتر مزیتهای بیشتری دارند. افرادی که دوستان بیشتری دارند در طول روز هورمونهای استرس کمتری ترشح می کنند. برای زندگی در یک گروه، نیازی به هوش و ذکاوت چندانی نیست. در یک جمعیت بی قانون و قاعده مشخصاتی مثل اندازه هیکل یا میزان پرخاشگری می تواند ملاک چالش یا راهبریتان بر آن گروه یا حداقل بر فرد یا افرادی از آن باشد؛ اما در یک شبکه قانونمند کافی است خصوصیات شخصی هر یک از اعضاء را بدانید و دوستان و نوع روابطی را که برای شما مفیدترند تشخیص دهید؛ اما در واقع، مغز ما انسانها توانائی برقراری ارتباط با چند نفر را دارد؟ در این زمینه، رابطه معناداری میان اندازه مغز اشخاص و تعداد افرادی که آنها می توانند در گروه دوستان خود جای دهند وجود دارد. به عبارت دیگر، اندازه مغز تعیین کننده حد تعداد روابطی است که یک فرد می تواند برقرار کند. این رابطه بین اندازه مغزی و اندازه گروه در بسیاری از پستانداران؛ از جمله دلفینها، سگها، اسبها و فیلها شناسائی شده است. در سایر پستانداران و پرندگان مغزهای بزرگ فقط در گونه هائی مشاهده می شود که گروههائی 2 نفری متشکل از یک جانور نر و یک جانور ماده را تشکیل می دهند. با توجه به اندازه مغز انسانها می توان میانگین عدد ارتباطهای او را 150 نفر تخمین زد. امروزه در شبکه های اجتماعی اینترنتی شاهدیم که فردی می تواند بیش از 1000 نفر دوست داشته باشد؛ در حالی که تعداد دوستان واقعی خیلی کمتر از اینهاست. این 150 نفر نمایانگر تعداد کسانی هستند که ما می توانیم رابطه ای واقعی و مبتنی بر تعهد و صداقت با آنها داشته باشیم و بقیه کسانی هستند که ما صرفا آنها را می شناسیم یا با آنها سابقه دیدار داریم. رابطه ما با افراد بیرون از این دایره بیش از یک راه باریک نیست. ما بیشتر از 60 درصد اوقات اجتماعیمان را با 5 تن از بهترین دوستانمان سپری می کنیم. در نتیجه، به همین نسبت به دوستان بیرون از این دایره زمان کمتری می رسد تا جائی که میزان ارتباط ما با دوستان رتبه صد و پنجاهم به سالی 1 بار دیدار و آن هم به بهانه عروسی یا مراسم خاکسپاری می رسد. با این حال، دوستان دور نیز در شبکه اجتماعی اطرافمان نقش مثبتی بازی می کنند. وجود چنین روابطی می تواند روزی برای یافتن یک فرصت شغلی یا توسعه یک موضوع اقتصادی به کار بیایند. ضمن اینکه 70 درصد ما شریک زندگیمان را از طریق همین روابط باریک پیدا می کنیم.

گرچه شبکه اجتماعی ما به طور متوسط حدود 150 دوست را شامل می شود؛ اما این عدد بستگی مستقیمی به خصوصیات فردی افراد هم دارد. برخی روابطی کمتر از 100 نفر دارند و برخی نیز روابطشان به بیش از 250 نفر می رسد. سه دلیل اصلی می توانند در این آمار دخالت داشته باشند: جنس، مهارتهای اجتماعی و خصوصیات شخصی. مهارتهای اجتماعی از نظر روانشناسی به « تئوری ذهنیت » وابسته هستند؛ فرضیه ای که توانائی افراد را در شناسائی شخصیت دیگر اعضاء جامعه مشخص می کند. از آنجائی که زنها توانائی بیشتری در ایجاد این ارتباط ذهنی دارند، طبیعتا جامعه دوستی آنها نسبت به مردان بزرگتر است. خصوصیات شخصی یا همان شخصیت هم نقش مهمی در این میان دارند؛ به طور مثال، افرادی که خشونت و بداخلاقی جزء خصوصیات اخلاقیشان است دایره کوچکتری از روابط را نسبت به افراد خوش برخورد و خوش اخلاق دارند. همچنین افراد برونگرا نسبت به درونگراها جامعه ارتباطی وسیعتری دارند؛ اما با وجود دایره روابط گسترده تر، کیفیت عاطفی روابطشان کمتر از افراد درونگراست. در واقع، افراد به طور معمول سرمایه محدودی از ترکیب کمی و کیفی ارتباطات اجتماعی دارند که می توانند آن را بین تعداد کم با قوت زیاد یا بین افراد زیاد با قوت کم گسترش دهند. در بین برونگراها معمولا حالت دوم اتفاق می افتد؛ زیرا آنها بیشتر به تعداد روابطشان اهمیت می دهند تا کیفیت آنها. به علاوه، افرادی که از خانواده های شلوغ و با خویشاوندان گسترده هستند دوستان بیگانه کمتری دارند. یک دلیل مهم برای وجود این وابستگی به بستگان می تواند این باشد که آنها در مواقعی که به کمک نیاز داریم، نسبت به افراد غیرفامیل حتی اگر دوست بسیار خوب ما باشند، به ما نزدیکترند. دلیل دیگر هم این است که روابط دوستی به جز در مواردی معدود، همواره در معرض از هم گسیختگی قرار دارند؛ طوری که شاید کمتر از 20 درصد آنها برای چند سال دوام بیاورند؛ به طور مثال، اگر موفق نشویم دوستی را به مدت 6 ماه ببینیم یا از او دور بمانیم، به طور ناخودآگاه وارد لایه های پائینتر شبکه سلسله مراتبی روابط ما می شود. در عوض در بیشتر مواقع، روابط خانوادگی حتی در صورت اهمال و دوری، به طور شگفت آوری پایدار هستند.

در دنیای شهری و جهانی رو به بزرگی ما شبکه های اجتماعی مجازی خیلی پیچیده تر و ضروریتر از چیزی است که برای اجداد ما وجود داشته است؛ اما این دنیای مجازی علاوه بر فرصتها مشکلاتی را هم به وجود آورده است. در جهان کلاهبرداریهای عاطفی آنلاین به تنهائی بیش از 1 میلیارد دلار در سال قربانی می گیرند. مکالمات آنلاین ما با اشخاص در حباب صورت می گیرد و ما نمی توانیم شخصی را که با او صحبت می کنیم ببینیم و در نتیجه، ذهن ما همیشه مغشوش خواهد بود. ما برای آنها تمام ویژگیهائی را که دوست داریم دوست یا شریک زندگیمان داشته باشد توضیح می دهیم؛ در این صورت، برای کسی که بخواهد سوءاستفاده کند کار بسیار ساده خواهد بود. تنها کافی است پشت سیستم خود منتظر فرصت ایده آل بماند تا وارد عمل شود. یک مشکل بالقوه دیگر این است که افراد وقت بیشتری را صرف دوستان اینترنتیشان می کنند و به این ترتیب دیدار چهره به چهره آنها رو به کاهش است. در زندگی واقعی ما مشکلات اجتماعیمان را رو در رو و با گفتگو و مذاکره حل می کنیم؛ اما اگر در فضای مجازی کسی ما را ناراحت کند، خیلی راحت آف می شویم یا از مکالمه با او خارج می شویم. گسترش شبکه های اجتماعی مجازی در بین مردم بدون شک باعث کاهش مهارتهای ارتباطی و کوچک شدن شبکه های اجتماعی واقعی خواهد شد. گفته می شود شیوه های ارتباطی انسانها در شبکه اجتماعی مجازی شبیه روشهای ارتباطی حیوانات است. البته یکی از ویژگیهای خوب این گونه شبکه ها تبادل اطلاعات و ایجاد هماهنگی بین مردم است. همین شبکه ها بودند که به انقلابهای گسترده کنونی در دنیا منجر شدند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

از روی کفشها می توان به شخصیت صاحب آنها پی برد!

 

آزمایشات صورت گرفته ثابت کرده اند با نگاه کردن به کفش افراد می توان به شخصیت، درونگرا یا برونگرا بودن و حتی تمایلات سیاسیشان پی برد؛ به طور مثال کفشهای گرانقیمت از وضعیت درآمدی صاحبانشان حکایت دارند و کفشهای براق و رنگی متعلق به افراد برونگرا هستند. کفشهائی که نو نیستند؛ اما سالم و تمیزند متعلق به افراد باوجدان و وظیفه شناس می باشند. افرادی هم که نوعی اضطراب و نگرانی درباره روابطشان دارند کفشهای نو پوشیده و آنها را سالم نگاه می دارند. شاید این امر به نگرانی آنها درباره ظاهرشان و چگونگی تفکر دیگران درباره آنها برمی گردد. همچنین کفشهای کاربردی متعلق به افراد سازگار و کفشهای ساده و راحت برای آدمهای شاد هستند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

تأثیر فکر بر استقامت بدن

 

مغز انسان شبکه پیچیده ای از ارتباطات است. به همین علت، زمانی که در حال فکر کردن به چیزی هستیم، گستره فعالیت نورونها به مفاهیم مرتبط دیگری هم کشیده می شود. طبق آزمایشات انجام گرفته وقتی افراد در حال فکر کردن به چیزهای مثبت مثل پول و مانند آن هستند یا زمانی که افکار شیطنت آمیزی در سر دارند و جنبه های تاریک روحشان را بروز می دهند، قدرت استقامتشان بیشتر شده و درد را کمتر احساس می کنند. البته این بدان معنا نیست که برای بالا بردن استقامت و کاهش دردهایمان به افعال شیطنت آمیز دست بزنیم؛ چرا که عواقب ناشی از آنها بسیار دردناکتر خواهند بود.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

خشم قدرت مغز را افزایش می دهد!

 

مطالعات نشان می دهند خشمگین شدن می تواند باعث بالا رفتن قدرت استدلال، سرعت، دقت و قدرت خلاقیت افراد شود. البته نتایج حاصل از آن موقت هستند. زندگینامه هنرمندان مختلف نشان می دهد این اندوه بوده که در بسیاری از موارد الهامبخش آنها برای خلق آثارشان شده است. به نظر می رسد خشم هم می تواند به این امر کمک کند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

چگونه رنج احساسی در ما شکل گرفت؟

 

انسان موجودی اجتماعی است و به صورت طبیعی، در گروههائی با پیوندهائی نزدیک زندگی می کند. بنابراین آن دسته از اجداد ما که بعد از رانده شدن از طرف خانواده یا دوستان، حس بدی داشتند سعی کردند از دوباره رخ دادن آن اتفاق جلوگیری کنند. به همین جهت، رفتارشان را بهتر کرده، روابط گروهی بهتری برقرار کردند و این قابلیت رنج احساسی را که به بقایشان کمک می کرد به فرزندانشان هم منتقل کردند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »