زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

آیا صداهائی که زیر آب اقیانوسها شنیده می شوند از هیولاها هستند؟

 

برای اولین بار در سال 1997 میلادی، شنیدن صدائی عجیب توسط میکروفونهای نیروی دریائی آمریکا مربوط به دوران جنگ سرد محققان را در شگفتی فرو برد. آنها نام « بلوپ » را روی آن گذاشتند. کیفیت آن شبیه به صدای یک پستاندار دریائی است؛ اما قدرتش از صدای جانداران شناخته شده و حتی از صدای نهنگها هم بسیار بلندتر است. « فیل لوبل » که یک زیست شناس دریائی از دانشگاه « بوستون » است می گوید: « من فکر نمی کنم این صدا توسط یک هشتپای غول پیکر تولید شده باشد؛ زیرا آنها هم توان تولید چنین صدائی را ندارند. » منشاء این صدا هر چه که باشد، تهدیدکننده به نظر نمی رسد.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

ارتباط داستانهای علمی - تخیلی با واقعیتهای بیرونی

 

آیا تا به حال داستان علمی - تخیلی مطالعه کرده اید؟ شاید این سؤال برای شما پیش آمده باشد که نویسندگان این داستانها ایده هایشان را از کجا می آورند. پاسخهای گوناگونی به این سؤال داده شده است؛ از جمله اینکه الهاماتی از سوی موجوداتی ماوراء الطبیعه به این نویسندگان می شود. برخی هم آن را به قدرت تخیل آنها نسبت می دهند؛ ولی این امکان هم وجود دارد که این داستانها اقتباس شده از اتفاقات واقعی باشند یا اینکه از اطلاعات نشت کرده از پروژه های فوق سری دولتها منشاء گرفته باشند. یک نمونه از این رمانهای علمی - تخیلی رمان « بشقاب پرنده » اثر « برنارد نیومن » است که در سال 1948 میلادی منتشر شد و اولین نمونه در نوع خود با موضوع سقوط بشقاب پرنده ها بود. او که نویسنده ای توانا بود در طول عمر خود بیش ار 100 جلد کتاب با موضوعاتی چون جاسوسیهای واقعی، سیاستهای جهانی و اتفاقات و حوادث وقت به رشته تحریر درآورد. این تغییر مسیر وی به سمت داستانهای علمی - تخیلی و سقوط یوفوها شاید برجسته ترین نقطه فعالیت او باشد. این داستان تنها 11 ماه بعد از سقوط یک بشقاب پرنده در رازول نیومکزیکو در 7 جولای 1947 میلادی و جمع آوری آن توسط ارتش ایالات متحده آمریکا منتشر شد. در این رمان گروهی از دانشمندان نخبه تلاش می کنند تا با صحنه سازی سقوط چند بشقاب پرنده مردم جهان را علیه دشمنی بیگانه که حتی وجود هم ندارد متحد کنند. آنها حتی سعی می کنند با اتصال اجزاء چند حیوان بدنی تقلبی از یک بیگانه بسازند تا آن را به عنوان مدرکی دال بر وجود بیگانه هائی که بشقاب پرنده ها را هدایت می کرده اند به جامعه علمی ارائه دهند. در نتیجه این صحنه سازیها و وانمود به تهدید مریخیها، تمامی اختلافات دولتهای دنیا از بین می روند و در فصل پایانی « نیومن » جهانی را به تصویر می کشد که در آن هیچ دولتی با دولتی دیگر مشکلی ندارد.

محققی به نام « فیلیپ تیلر » می گوید که « نیومن » در کتاب خودزندگینامه پرابهامش؛ « از خاطره ام می گویم! »، توضیح می دهد که بعد از سال 1919 میلادی، در وزارت کار در زمینه خدمات اجتماعی استخدام می شود. وی ناگهان برای مدت زیادی و بدون هیچ مشکلی به نوعی تعطیلات به اروپای شرقی و روسیه می رود. مقصد سفرهایش هم مکانهائی بودند که از لحاظ سیاسی مورد توجه کشورها بودند؛ مثل آلمان. « تیلر » همچنین به این نکته اشاره می کند که « نیومن » ادعا کرده بود در سال 1938 میلادی، گزارشی در زمینه سایت موشکی « پینه مونده » آلمان آماده کرده و برای دفتر وزارت امور خارجه انگلستان ارسال کرده است. این ماجرا زمانی اسرارآمیزتر می شود که مقاله ای در سال 1945 میلادی، در « نیویورک تایمز » منتشر می شود و « نیومن » را به عنوان جاسوسی دوجانبه که به سرویسهای اطلاعاتی آلمان نازی در جنگ جهانی اول هم خدمت می کرده معرفی می کند. تنها 1 سال بعد از اتفاقات رازول ، وی که ارتباطات متعدد و گسترده ای داشته و درباره جاسوسی مطالب بسیاری نوشته بود این رمان علمی - تخیلی را به رشته تحریر درمی آورد و در آن به ارتباط بین سقوط یوفوها و کالبدشکافی جسد بیگانه ها با ارتش اشاره می کند. این امکان وجود دارد که او به مدارک و اطلاعات محرمانه دولتی دسترسی داشته یا اینکه خود این رمان بخشی از پروژه ای دیگر بوده است.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

اگر از مغزتان استفاده نکنید، آن را از دست می دهید!

 

گروهی از سلولهای ایمنی غیرعصبی در سیستم اعصاب مرکزی قرار دارند که مدارها و ارتباطات سالم مغزی را اگر دیگر مورد استفاده قرار نگیرند، علامتگذاری کرده و از بین می برند. در گذشته تصور می شد این سلولها کارشان فقط از بین بردن میکروارگانیسمهای مهاجم و سلولهای آسیب دیده در بافت مغز است؛ اما تحقیقات جدید نشان می دهند وظایف آنها پیچیده تر از اینهاست.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »