برایت خانه ای می سازم؛
آلونکی زیبا،
اطرافش چمن و درخت
و خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود
در آسمان آبی.
برایت خانه ای می سازم
که اطرافش چمن باشد
و خورشیدی
که هرگز خاموش نمی شود.
ای نقطه بیچاره من!
« محمدعلی صفائی »
اندوه کاشته شده در درونم،
خمیازه می کشد گاهی؛
ولی هرگز امید،
هرگز،
نه خمیازه می کشد
و نه رهایم می کند.
« تیری بباوی »
آن که به سفر رفت
شاید بازنگردد.
آن که کوچ کرد
شاید بازنگردد؛
ولی هرگز،
نشنیده ایم
خورشید
از طلوع کناره گیری کرده باشد.
« تیری بباوی »
خدای من!
تو را سپاس می گویم
که دریا را
آفریدی
تا بدانم
همیشه،
جائی برای دور شدن از خاک هست.
« بلند نوین »