به گلدان که آب می دهی،
من می رویم از خاک.
به خاک اگر گوش بسپاری،
رطوبت صدایم را می شنوی.
به آفتابم اگر بسپاری،
گل می دهم یک روز.
روزی اگر گل بدهم،
به تماشایت خواهم نشست.
« فرهاد حسن زاده »
جای زخمهای رویش تنش را
آهسته نوازش می کند نسیم.
از رگبار دیشب،
شاخه هایش شکسته و
تنش خمیده.
حتی آسمان هم گریه می کند
به حال او و شکوفه هایش.
« الهه علیدوست »
از تو ممنونم
که صدا را آفریدی
تا بتوانم جهان تو را
بشنوم،
حتی اگر گوشهایم،
به کار شنیدن نیایند.
« بلند نوین »