زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

چگونه انسانها تبدیل به « قاتلان سریالی » یا « قاتلان گسترده »، می شوند؟

 

تفاوت میان « قاتلان گسترده » و « قاتلان سریالی » عبارت است از اینکه: « قاتلان گسترده » در مکان و زمانی مشخص، به کشتار تعداد زیادی از افراد دست می زنند که این مکانها معمولا، مدارس، دانشگاهها، رستورانها و ... را شامل می شوند؛ چرا که به اعتقاد ایشان، محل مناسبی برای یک کشتار عظیم، محسوب می گردند؛ اما « قاتلان سریالی » در هر بار، صرفا، به کشتن یک فرد، اکتفاء نموده و سپس، برای جلوگیری از شناسائی و دستگیر شدن توسط پلیس، برای مدتی طولانی، از قتل، پرهیز می کنند.

اینکه چه عواملی مسبب تبدیل شخص به « قاتل گسترده » یا « قاتل سریالی »، هستند را می توان در عوامل فیزیکی، روانی و روحی، جستجو نمود؛ ولی بر اساس تحقیقات علوم روحی، علت اصلی آن در قلمرو روحی افراد، قرار دارد. از میان عوامل روحی، « تسخیرشدگی توسط ارواح با سطح روحی متوسط و ساکن در منطقه دوم « جهنم » » به عنوان اولین عامل، نام برده شده است. همین امر نیز، موجب می شود پیش بینی زمان اقدام به قتل یک « قاتل گسترده » را بسیار دشوار و بدون هیچ نشانه قبلی ای، جلوه گر سازد؛ اما آیا این تسخیرشدگی توسط ارواح شیطانی، از نظر « قانون کارما »، بی گناه بودن و بی مسئولیتی قاتل را به همراه خواهد داشت؟

بر اساس « قانون کارما »، ما محکوم به تجربه شادی یا رنج ناشی از اعمال و افکار خود، هستیم. برای نمونه، فرد مرتکب اعمالی چون قتل، در این دنیا یا دنیای بعدی، مجبور به رنج بردن در سطح روحی، خواهد بود. ممکن است این سؤال پرسیده شود که: « اگر فرد تحت تأثیر تسخیرشدگی توسط این ارواح، به این اعمال، دست بزند، آیا هنوز، مسئول و گناهکار شناخته می شود؟ » جواب مثبت است؛ چرا که توانائی ورود این ارواح به شعور فرد و به تسخیر درآوردن وی، در اثر استعداد موجود در خود شخص، انجام می پذیرد؛ استعدادی که نتیجه اعمال نادرست گذشته، عیوب شخصیتی ای مانند ترس و خشم، کمبود تمرینات روحی و ...، می باشند. حتی « قاتلان سریالی » یا « قاتلان گسترده » ای که از نظر روانی، دچار صدمه و مشکل، هستند نیز، از آن رو که این بی نظمیهای روانی، در اثر اعمال ناصحیح گذشته، درونشان، شکل گرفته، در قبال جنایتهایشان، مسئول شناخته می شوند؛ حتی اگر ناآگاهانه، مرتکب آنها، شده باشند.

اما ذکر این نکته ضروریست که میزان دستیابی به استعداد انجام گناهان بعدی که ناشی از انجام یگ گناه، است بر اساس انجام آگاهانه یا ناآگاهانه - یعنی تحت تسخیرشدگی یا مشکلات روانی - متغیر می باشد. به طور مثال، اگر فردی به شکلی آگاهانه، مرتکب قتل شود، 100 درصد استعداد ارتکاب گناهان دیگر را پیدا نموده و در صورت عدم آگاهی یا تحت تأثیر عوامل فوق، میزان این استعداد تا سقف 60 درصد، خواهد بود.

تنها راه حل این دست مشکلات که دارای ریشه های روحی، هستند بهره گیری از ابزار روحی، می باشد. تمرین روحی مستمر و بر اساس قواعد شش گانه تمرینات روحی، نه تنها، راهی منحصر و مطمئن برای جلوگیری  از تسخیرشدگی توسط ارواح شیطانی و ارتکاب به قتلهای این چنینی، است؛ بلکه شما را از قربانی این گونه جنایات شدن نیز، محفاظت خواهد کرد. 

آیا تجرد برای پیشرفت روحی و معنوی افراد، ضروریست؟

 

موضوع روابط بین زن و مرد، در جوامع مختلف، همواره، تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی و یک رشته تابوهای اخلاقی، قرار داشته است. بسیاری از ادیان، محدودیتهای مختلفی را در این باب، بر پیروان خویش، قرار داده و برخی حتی، آن را معادل « گناه » دانسته اند. در این مقاله، قصد داریم تأثیر این گونه روابط را بر رشد روحی افراد، مورد بررسی، قرار دهیم. از سوئی، پیروان برخی از ادیان، علیرغم لذتی که در اثر این عمل، کسب می نمایند، آن را اکسیری جادوئی در جهت رشد روحی خود، دانسته و گمان می کنند بدون آن، به هیچ پیشرفتی در این زمینه، دست نیافته و به همین بهانه نیز، حتی، فقدان آن را - از آنجائی که به زعم ایشان، سبب ایجاد مانع در رشد معنویشان، می گردد - حرام دانسته و انجام آن را حتی با افراد فاسد، توصیه می نمایند؛ اما این گروه به این نکته، بی توجه بوده اند که همنشینی با بدان، به دلیل عواقب ناشی از آن که شریک شدن در گناهان همنشین بد، می باشد، در دینشان، گناه معرفی و از آن، منع گشته اند. به طور مثال، خداوند در آیه 3 سوره « نور » کتاب آسمانی مسلمانان، رو به پیروان این دین، فرموده اند: « مرد زناکار جز با زن زناکار و زن زناکار جز با مرد زناکار، ازدواج نمی کند و این کار بر افراد باایمان، حرام است. »؛ اما آن چه که در عمل، مشاهده می شود اکتفاء نمودن به یک خطبه و ایجاد عقد جهت محرمیت، بوده و دیگر، لحاظ نمی نمایند که آیا همسر ما چشم چران و زناکار است یا نه که این کار اکثرا، از سوی بانوان این دین، صورت می گیرد و مردان هم، صرفا، به یک پوشش سیاه از جانب همسر خویش، رضایت داده و برای پاکی باطنی وی از سایر گناهان کبیره، اهمیتی قائل نیستند. از سوئی دیگر، برخی مسیرهای رشد روحی تجرد را به عنوان لازمه اساسی رشد معنوی افراد، معرفی و برای نمونه، کشیشان و خانمهای راهبه را مقید به انجام  آن، می دانند.

ابتداء، باید به تشریح مفهوم رشد روحی و هدف از زندگی، بپردازیم تا به صحت این دست از اعتقادات و عملکردها، پی ببریم. ما انسانها به دنیا می آئیم تا این هدف را به انجام برسانیم: رشد روحی تا نیل به معرفت و شناخت خداوند و رشد روحی چیزی نیست جز، کاهش توجه به حواس پنجگانه، ذهن و هوش و شناخت و تجربه روح درون. در واقع، رشد روحی عبارت است از جدا شدن از خود پست خویش - جسم فیزیکی، احساسات و ذهن - و شناخت و اتصال با خود والاتر؛ یعنی روح که حقیقت مطلق، شعور مطلق و برکت دائمیست؛ ولی آیا عدم توجه مطلق به خواسته ها و امیال نفسانی، در این مسیر، ضروریست؟ اگر فردی علاقه شدیدی هم، به رشد روحی، داشته باشد، عدم توجه وی به علائق مادی - از جمله میل به جنس مخالف - می تواند اشکالاتی را در سفر روحیش، ایجاد نماید؛ اما باید توجه داشت غرق شدن در روابط جنسی نیز، می تواند در شخص، وابستگیها و اتصالاتی را به دنیای مادی، به وجود آورد که آن نیز خود، موجب جلوگیری از رشد معنوی، خواهد گشت. در میان فعالیتهای مادی مختلف، روابط بین زن و مرد، معمولا، بیشترین حد شادی دنیوی را برای افراد، به همراه دارد؛ چرا که هم، از نظر بعد فیزیکی و هم، بعد احساسی، شخص را به طور کامل، مغروق خویش می سازد.

انسانهائی با سطح روحی متوسط که اکثر اعمال و افکار ایشان حول و حوش زندگی مادی، می چرخد، عمدتا، سعی در کسب رضایت و شادی، از طریق دستآوردهای مادی؛ از جمله، پول، قدرت، شغل، روابط و ...، می نمایند. از طرفی دیگر، درصد بسیار کوچکی از جمعیت دنیا را افرادی تحت عنوان « سالک »، تشکیل می دهند که بر خلاف دسته اول، چیزی را فراتر از آن چه که دنیای مادی به آنها، عرضه می دارد جستجو می کنند. در حقیقت، آنها به تعقیب تجربه نهائی بشر که « شناخت خداوند یا همراه بودن با پروردگار یا شعور کیهانی » است، می پردازند.

متأسفانه، بر اساس تجربه و آزمایش، ثابت شده هر چیز شادیبخش مادی از این پتانسیل نیز، برخوردار است که در صورت فقدان، غم و درد را در فرد از دست داده، ایجاد نماید. همچنین، شادی به دست آمده از طریق رابطه رضایتبخش جنسی، بسیار کوتاه مدت بوده و با پایان آن عمل نیز، خاتمه می یابد؛ ولی آن چه که سالک در نتیجه انجام تمرینات روحی، بدان، دست می یابد برکت و آرامشی دائمیست که شکل اعلاء خشنودی و رضایت بوده و وابسته به هیچ محرک خارجی، نمی باشد. یک سالک در ابتداء مسیر سفر روحانی خود، به « شناخت خداوند »، صرفا، به شکل یک مفهوم، می نگرد؛ چرا که تا به حال، تجربه ای از آن، نداشته؛ لیکن با وعده نیل به آن، در پایان این سفر، به تمرینات روحی مستمر خویش، تداوم می بخشد. در مراحل اولیه سفر روحی، سالک اغلب، تجربیات روحی مثبتی خواهد داشت که به شکلی نامتناسب، بیشتر از آن میزان تلاشیست که متحمل می گردد؛ تجربیاتی مانند آرامش و ثبات ذهن و ... . خداوند چنین تجربیاتی را به وی، عطاء می کند تا انگیزه ای باشد برای هر چه بیشتر گام برداشتن او در آن مسیر. در نتیجه، سالک انرژی و وقت بیشتری را صرف خواهد نمود تا مجددا، به تجربیاتی از این دست، نائل شود. به تدریج و متعاقب تمرینات روحی عمیقتر، وی شروع به احساس حضور خداوند و تجربیات مثبت بادوامتر و عالیتر، خواهد نمود که سبب کاهش رو به گسترش کشش میل به زندگی مادی و هر آن چه که به حواس پنجگانه، ذهن و هوش، مرتبط است می گردد که میل رابطه با جنس مخالف نیز، از این دست امیال، می باشد.

درست است که رابطه جنسی به تنهائی، انرژی حیاتی کمی را به مصرف می رساند و بیشترین مصرف کننده انرژی حیاتی بشر ذهن اوست؛ اما توجه به این نکته، ضروریست که این رابطه صرفا، محدود به لحظه انجام خود رابطه، نشده و تمامی زندگی فرد را تحت الشعاع خود، قرار خواهد داد که نتیجه آن اتصال هر چه بیشتر به سایر علائق دنیویست. به طور مثال، ممکن است در نتیجه این رابطه، فرد اگر از جنس مذکر باشد، برای جلب توجه هر چه بیشتر جنس مخالف، نیاز به پول بیشتری، پیدا کرده و اگر مونث باشد، تمام توجهش معطوف رسیدگی به ظاهر خویش، گردد. همچنین، در این گونه روابط، افراد گاهی مجبور خواهند بود جهت کسب رضایت و خشنودی همسر و همراه خویش، خود را درگیر فعالیتهای مادی ای نمایند که مورد علاقه دیگریست؛ اما جزء نیازهای ضروری شخص، محسوب نشده و حتی جزء گناهان نیز؛ به شمار آیند؛ از جمله، صحبتهای لغو و بیهوده، شرکت در میهمانیهائی با هدف صرف خوشگذرانی و ... . به علاوه، اگر فردی از کنترل تمایلات خویش، عاجز باشد، پرهیز از پیمان زناشوئی با افرادی دارای آلودگیهای متعدد جسمی، روانی و روحی نیز، برایش، دشوار بوده که همین مسئله خود، می تواند زوال تدریجی شخص را که نتیجه همنشینی با شخص فاسد و آلوده، است به همراه داشته باشد؛ با توجه به این موضوع که زندگی با افراد گناهکار، موجب شریک شدن در گناهان آنان، خواهد شد. از همه مهمتر، عدم وجود ثبات در شخصیت افراد است. ممکن است شخصی در برهه ای از زندگی، شیوه زندگی عابدان و زاهدان را در پیش گیرد؛ اما در طی مسیر زندگی، به دلائلی، تغییر روش داده و به شخصیتی جدید، بدل گردد. در این صورت، چه تضمینی وجود دارد که ازدواج با چنین شخصی، به طلاق - که طبق ادیان مختلف اسلام، مسیحیت، یهود و ...، خداوند به شدت، از آن، بیزار بوده و « قرآن کریم » آن را موجب به لرزه درآمدن عرش الهی می داند - نینجامد؟

در نتیجه، اگر چه تجرد پیش نیاز پیشرفت روحی نمی باشد؛ اما ازدواج بدون در نظر گرفتن مسائل جانبی فوق نیز، می تواند به اضمحلال روحی شخص، منجر شود. تمرینات روحی مداوم از همان ابتداء کودکی، می تواند سبب رشد روحی فرد و کسب توانائی حس حضور لحظه به لحظه پروردگار گشته که در نهایت، این گونه تمایلات را به نحوی خودکار، در وی، کاهش داده و در دوران بلوغ، منجر به طغیان او، نخواهد شد. البته آغاز این گونه تمرینات از دوران کودکی، نیازمند فراهم بودن شرایطیست که محیط مناسب، داشتن خانواده ای سالم و پاک و در درجه اول، همراهی و یاری پروردگار و تولد یافتن با سرنوشتی خاص، از آن جمله اند. 

سیر تحول مذهب در هندوستان

 

شبه جزیره هند - یکی از سه شبه جزیره حاضر در قاره « آسیا » - در جنوب این قاره، واقع شده است. در قاعده این کشور مثلث شکل - شمال کشور هند - رشته کوه « هیمالیا » قرار دارد که بلندترین قلل جهان را در خود، جای داده است. بلندترین قله این رشته کوه « اورست » با 8،848 متر ارتفاع، می باشد. در رأس این کشور، در منتهی الیه جنوب، دماغه « کامرون »، واقع است.

از نظر آب و هوائی؛ صرفنظر از قسمت ناچیز کوهستانی شمالی آن که در بالای مدار « رأس السرطان »، قرار داشته و طبیعتا دارای آب و هوای معتدل شمالیست، قسمت اعظم آن را - واقع در بخش جنوبی این مدار- منطقه گرمسیری تشکیل می دهد. بنابراین، می توان آن را جزء ممالک گرمسیر جهان، به حساب آورد. در مورد این کشور، به جهت تنوع محصولات و حیوانات، فراوانی جمعیت - با 1،252،000،000 نفر جمعیت در سال 2015 میلادی - وسعت و منابع زیرزمینی متنوع، اصطلاح « شبه قاره » نیز، به کار گرفته می شود. پستی و بلندیهای موجود در این سرزمین، حکایت از تغییرات عظیمی، دارد که در سطح کره زمین، رخ داده که نه تنها، تحولات جوی و تغییر در محصولات و حیوانات این منطقه را در پی داشته؛ بلکه در نحوه تفکر و تمدن مردم این کشور نیز، بی تأثیر نبوده است.

از نظر اوضاع طبیعی، هندوستان به چهار منطقه، تقسیم بندی می شود: 1- دیوار کوهستانی در شمال این کشور که همان رشته کوه مرتفع و طویل « هیمالیا »ست. 2- دشت رسوبی که در جنوب دیوار کوهستانی و بالای دشت « دکن »، قرار گرفته و حوزه رودهای مهم « سند » و « گنگ » و منشعبات آن دو را تشکیل داده و محل ظهور تمدنهای مهم و تأثیرگذار - هم در هند و هم در کشورهای دوردست - بوده است. 3- دشت یا فلات « دکن » در جنوب دشت رسوبی که توسط دو رشته کوه - رشته کوه « خط ویندهیا » و سلسله « ست پورا » و کوههای « مهادئو » و « مایکال » - از دشت رسوبی، جدا می شود. این دو رشته کوه از آن جهت که مانع بزرگی برای پیشرفت « آریائی »ها، بوده اند، در تاریخ هندوستان، دارای اهمیت می باشند. 4- نوارهای ساحلی شرقی و غربی این شبه جزیره.

مردم هند مخلوطی از نژادهای مختلفند که عبارتند از: نژاد « حبشی » ( قدیمیترین نژاد )، نژاد « جنوبی » یا « اوسترالوید »، نژاد « مغولی » و نژاد « قفقازی » یا « کوه قافی » ( یکی از دسته های این نژاد را ایرانیها تشکیل می دهند ). همانطور که سکنه فعلی شبه جزیره هند نتیجه اختلاط نژادهای گوناگون می باشند که در دوره های مختلف، به این سرزمین، رفته یا تاخته اند، مذهب « هندو » نیز، حاصل ترکیب این آئین و اعتقادات اقوام مختلف می باشد. این آئین نیز، همانند هر آن چه که در این دنیاست، تغییرات گسترده ای را پشت سر گذاشته که حاصل تفکر دانایان زمانه بوده و پس از طی مراحل « چندخدائی »، به « وحدت وجود » و « یگانه پرستی »، رسیده است و اکنون، الهه هائی را که در گذشته، به شکل خدایان متعدد، مورد پرستش، قرار می دادند جلوه هائی از قدرت پروردگار یکتا، می پندارند که به صورتهای گوناگون، ظهور یافته اند. 

استفاده از جعبه، جهت پاکسازی روحی

 

از میان اصول کیهانی مطلق، اصل کیهانی مطلق اتر ظریفتر و در نتیجه، از قدرت بیشتری، برخوردار است. در این شیوه درمانی که جهت از بین بردن اختلالات و ناراحتیهای حاصل از تأثیرات نیروهای منفی، به کار برده می شود، از جعبه های خالی، استفاده می شود. اصلی که پشت این روش درمانی، وجود دارد اصل « خلاء » است. خلاء به طور مستقیم، با اصل کیهانی مطلق اتر، در ارتباط بوده و به کارگیری آن، افزایش سرعت بهبودی را موجب می گردد.

برای این کار، نیاز به 1 تا 4 جعبه، داریم. گاهی تا 12 جعبه نیز، مورد نیاز است. جنس آنها می تواند از هر چیزی، باشد؛ اما از جعبه های کارتنی بسته بندی ساده که همواره در دسترس، هستند هم، می توان بهره برد. باید به خاطر داشت هرگز نباید از جعبه های مثلث شکل، استفاده نمود؛ چرا که با انرژی اراده، در ارتباط بوده و به راحتی، توسط انرژیهای منفی، تحت تأثیر قرار می گیرند. جعبه های مستطیل یا مربع شکل؛ از آنجائی که با انرژی عمل، مرتبطند، مناسب این کار می باشند؛ اما جعبه های دایره ای شکل به دلیل ارتباطشان با انرژی دانش که ارتعاشات ظریفتری داشته و به سمت شکل ناآشکار خداوند، تمایل دارد، برای افراد با سطح روحی بالاتر از 50 درصد، مناسبند.

پس از آماده کردن جعبه ها، با روشن کردن عود و گرداندن آن داخل آنها و در جهت عقربه های ساعت، به پاکسازی جعبه ها از انرژیهای منفی، می پردازیم. آن گاه، جعبه ها را در اطراف فرد مورد نظر، قرار می دهیم. اینکه سمت خالی آن به سمت فرد یا به سمت خارج، باشد بستگی به این موضوع، دارد که آیا مشکل ایجاد شده در سطح ناآشکار، به وجود آمده است یا در سطح آشکار. در صورت عاجز بودن شخص از این موضوع، فرد می تواند هر دو حالت را مورد آزمایش، قرار داده و آن حالتی را برگزیند که برایش، مؤثرتر است. در مرحله بعد، شروع به ذکر نام خداوند - بر اساس دینی که با آن، تولد یافته ایم - می نمائیم. همچنین، از خدا، می خواهیم تمام انرژیهای منفی را از بین برده و تأثیر شفادهی را افزایش دهد. اگر این کار با حس روحی نسبت به پروردگار، همراه باشد، تأثیر بیشتری خواهد داشت. برای حدود 1 ساعت، باید در آن حالت، باقی بمانیم. از این روش درمانی، می توان در برطرف کردن موارد ذیل، استفاده کرد: بی حالی، کاهش چابکی و چالاکی، عدم توانائی تفکر، زمانی که فرد دچار حملات فکری فراوان - به ویژه افکار منفی - می گردد، استرس، خشم و سایر احساسات شدید، داشتن احساس درد و ناراحتی در چاکراها. حتی در مواقعی که دچار هیچ گونه ناراحتی ای، نیستیم نیز، می توان از این روش، جهت کاهش اثرات انرژیهای منفی، استفاده کرد؛ به طور مثال، وقتی پشت میز کار، مشغول ذکرگوئی، هنگام خواب و ... هستیم. 

شرط ورود به منطقه « بهشت » پاکی وجودیست!

 

علم مدرن درک نسبی ای از بدن فیزیکی انسان، به دست آورده است. همچنین، یافته هائی در ارتباط با هوش و روان انسان در علم مدرن، در دسترس می باشند؛ اما این یافته ها نیز، محدود به جنبه های فیزیکی بشرند. در علوم روحی، ادراکات عمیقتر و جزئیتری در رابطه با اجزاء تشکیل دهنده وجود انسان، وجود دارند. یک موجود انسانی از اجزاء زیر، ساخته شده است: 

1- جسم فیزیکی: این جزء انرژی حیاتی و نگاهدارنده مورد نیاز جهت تمام عملکردهای فیزیکی و روانی جسم را فراهم می آورد.

2- جسم حیاتی: از انرژی حیاتی، تشکیل شده است. پنج نوع انرژی حیاتی وجود دارد؛ از جمله انرژی جهت استنشاق و دم، انرژی جهت بازدم و صحبت کردن، انرژی جهت فعالیتهای شکمی و روده ای، انرژی جهت انجام حرکات ارادی و غیرارادی بدن و انرژی جهت دفع مواد زائد، زادآوری، انزال و ... . در هنگام مرگ، این انرژی حیاتی آزاد و به جهان، بازگشته و جسم اتری را در سوق یافتن به جلو، در سفر روحیش، یاری می رساند.

3- جسم ذهنی یا ذهن: این جسم منشاء احساسات و تمایلات ماست و از سه جزء، تشکیل یافته است: الف- ذهن خودآگاه: آن قسمت از افکار و احساساتی که از آنها، آگاهی داریم ذهن خودآگاه نام دارد. ب- ذهن نیمه خودآگاه: تأثیراتی که ذهن از اعمال ما، در زندگی گذشته، در خود، گردآوری نموده ذهن نیمه خودآگاه نامیده می شود که گاه به گاه، به دلائلی، از جمله در اثر یک محرک خارجی یا بدون آن، وارد ذهن خودآگاه، می گردد. به طور نمونه، امکان دارد در طول روز، افکاری نامربوط و اتفاقی راجع به حادثه ای مبهم مربوط به دوران کودکی فرد، وارد ذهن خودآگاهش، شود. این تأثیرات انباشته در ذهن نیمه خودآگاه، سرنوشت ما را در طول زندگی، کامل می کند. ج- ذهن ناخودآگاه: شامل تمامی تأثیرات انباشته شده از اعمالمان، در ذهن، می شود که ما کاملا از آنها، بی خبریم و هیچ گاه، وارد ذهن خودآگاهمان، نمی شود. جسم فیزیکی ما از طریق مغز، با جسم ذهنی، در ارتباط است.

4- جسم هوشی یا منطق: تصمیم گیریها و استدلالات منطقی بر عهده این جسم، می باشد که از طریق مغز، با جسم فیزیکی ما، رابطه برقرار می کند.

5- منیت اتری: اثر نهائی جهالت ماست که احساس جدا بودن فرد از خدا را شامل می شود.

6- روح: به اصول الهی درون ما که ذات حقیقی ماست، اطلاق می گردد. روح جزء اصلی جسم اتری ماست که قسمتی از وجود خداوند متعال می باشد و ویژگیهائی از حقیقت مطلق، آگاهی مطلق و برکت را داراست. روح توسط حوادث زندگی، متأثر نگشته و نقش ناظر را ایفاء می کند. همچنین، این جزء - بر خلاف سایر اجزاء انسان -  از اجزاء پایه هستی؛ « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، تشکیل نیافته است. ( جهت آگاهی از اجزاء پایه هستی؛ « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، به مقاله « اثرات مخرب استفاده از رنگ سیاه، بر رشد معنوی افراد »، مراجعه شود. )

در هنگام مرگ، جسم اتری ما که شامل جسم ذهنی، جسم هوشی یا منطق، منیت اتری و روح است، جسم را ترک کرده و به جهانهای دیگر، منتقل می گردد. آن چه که پشت سر ما، باقی می ماند جسم فیزیکیمان است. انرژی حیاتی نیز، آزاد و به دنیا، بازمی گردد. در زمان مرگ، مجوز ورود ما به منطقه « بهشت »، داشتن پاکی 50 درصدی در هر یک از اجزاء وجودیمان، است. ( جهت آگاهی از مناطق مختلف جهان، به مقاله « تحقیقات روحی در رابطه با سن جهان و سرنوشت نهائی آن »، مراجعه فرمائید. )