زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

چگونه به حقیقت مطلق، خدمت برسانیم؟

 

زمانی که شخص با انجام تمرینات روحی، به اهمیت آن پی برد و خداوند وی را با یک سری تجربیات روحی؛ جهت افزایش ایمان فرد، مورد لطف قرار داد، اکنون، آماده است تا به حقیقت مطلق، خدمت رسانی کند که به آن، « ساتسوا » گفته می شود. بهترین شیوه ای که شخص می تواند به حقیقت مطلق، خدمت رساند گسترش دانش روحیست که به چند شیوه، امکانپذیر است؛ به طور مثال، انتقال آموخته ها و تجربیات شخصی به شکل سخنرانی یا نوشتن مقالات روحی برای روزنامه ها، وبسایتها و ... . این گونه افراد هیچ پولی بابت کارهایشان، دریافت نمی کنند؛ اما از احساس برکتی درونی، سرشار می گردند که با هیچ پول یا موفقیت دنیوی دیگری، به دست نمی آید. هر آن چه را که فرد به بهترین نحو، داراست باید به پروردگارش، تقدیم دارد؛ اما این کار مستلزم خضوع و تواضع و نداشتن منیت است. منابعی که افراد قادرند توسط آنها، به حقیقت مطلق، به خدمت رسانی، بپردازند در چهار دسته، طبقه بندی می شوند: 1- جسم: برای نمونه، شخص به پاکسازی محل برگزاری سخنرانی درباره دانش روحی یا چسباندن پوسترهای تبلیغاتی آن روی دیوار یا رساندن افراد شرکت کننده در این مراسم، بپردازد. 2- ثروت و ارتباطات دنیوی: به طور مثال، فرد هزینه برگزاری مراسم را پرداخت کرده یا ترتیب برگزاری آن را در مؤسسه ای که با آن، در ارتباط است، بدهد. 3- ذهن و هوش: در این حالت، شخص از هوش فردی، جهت مطالعه علوم روحی، بهره برده و سپس، آن را تجربه و در اختیار دیگران، قرار می دهد یا از توانائی نوشتاری خود، جهت نوشتن مقالات روحی، استفاده کرده یا به یادداشت کردن تجربیات روحی مختلف، می پردازد. 4- حس ششم: به طور نمونه، فرد از حس ششمی که داراست یا توسط تمرینات روحی، به دست آورده، برای تسهیل بخشیدن به رشد روحی دیگران، استفاده می کند.

درست است که خدمت رسانی به حقیقت مطلق، باعث رشد روحی افراد می شود؛ اما باید به خاطر داشت که نباید آنها را جهت کسب ثواب یا از بین بردن گناهان، انجام داد؛ بلکه باید از آنها، در راه ایجاد صفات الهی در خویش، استفاده نمود؛ به نحوی که خود را واسطی ببینیم که خداوند از طریق او، قصد رساندن رحمت، دانش و ... را به دیگران، دارد. اهمیت خدمت رسانی به حقیقت مطلق نسبت به دیگر اشکال تمرین روحی، بیشتر است؛ طوری که میزان سودمندی آن 100 درصد می باشد؛ ولی این میزان در مورد شرکت در جلسه پرورش روحی و ذکر گفتن، به ترتیب، 30 و 5 درصد است.

برخی از منافع حاصل از خدمت رسانی به حقیقت مطلق، عبارتند از: به دست آوردن آگاهی الهی، کسب ویژگیها و صفات الهی، توجه کردن به خواسته های دیگران، یادگیری چگونگی برطرف کردن موانع رشد، کاهش منیت، ایجاد حالت اتحاد با کل هستی، آموختن از اشتباهات دیگران، سرعت بخشیدن به رشد روحی افراد و ... . 

فوائد قربانی کردن

 

قربانی کردن عملیست که به موجب آن، فضائی خالی درون ما، ایجاد و راه برای دریافت موهبتهای الهی، هموار می گردد. تنها وقتی خاک موجود در دستان را رها کنید، خداوند آنها را با الماسهائی که برای شما، ذخیره ساخته، پر می کند. قربانی کردن را می توان با جسم، ذهن یا ثروت، انجام داد. نمونه ای از قربانی کردن ذهن زمانیست که فرد میان تماشای فیلم مورد علاقه خود و شرکت کردن در یک جلسه پرورش روحی، دومی را برمی گزیند. به این ترتیب، ما آن چه را که ذهن از آن، لذت می برد برای خداوند، قربانی کرده ایم. ذکر گفتن مداوم نیز، نوعی قربانی ساختن ذهن است. یک مثال برای قربانی کردن جسم، وقتیست که شخص یک ساعت کمتر می خوابد تا بتواند کاری الهی را؛ مثلا کامل کردن مقاله ای در مورد علوم روحی برای یک وبسایت یا انجام سایر خدمت رسانیهای الهی، انجام دهد. همچنین، خود را از نعمت یا یک سبک زندگی خاص، محروم کردن جهت کسب محبت پروردگار، شکلی از قربانی کردن است که جسم، ذهن یا ثروت را در برمی گیرد. 

چگونه با تمرینات روحی، به رشد روحی، دست یابیم؟

 

رشد روحی به افزایش شناخت و تجربه روح یا اصول الهی درون ما، اطلاق می گردد. رشد روحی در نتیجه تمرین روحی، به دست می آید. دوره زمانی میان سالهای 1999 تا 2023 میلادی، دوره ای تاریک و روشن میان دو دوره تاریکتر « کالیوگ کوچک » و « ساتیایوگ کوچک »، می باشد. ( جهت آشنائی با دوره های مختلف حیات، به مقاله « تحقیقات روحی در رابطه با سن جهان و سرنوشت نهائی آن »، مراجعه شود. ) در طول این دوره 23 ساله تاریک و روشن، انجام هر گونه تمرین روحی بر اساس اصول اساسی تمرینات روحی، به طرزی شگرف، برایمان، سودمند خواهد بود. این بدان دلیل است که خداوند کسانی را که حتی در بدترین شرایط، به رشد روحی خود، اهمیت می دهند مورد محبت خویش، قرار خواهد داد. در واقع، هر سال تمرین روحی در این دوره 23 ساله، معادل 50 سال تمرین در زمانهای عادیست. به بیانی دیگر، ما قادریم منافع حاصل از 20 بار تولد و مرگ یا 1000 سال زندگی را در یک طول عمر، به دست آوریم.

برای رشد روحی، انجام تمرینات روحی مناسب با سطح روحی افراد به صورت مستمر و منظم، ضروریست. به طور کلی، دو نوع تمرین روحی وجود دارد: 1- تمرین روحی فردی: به تمریناتی، اطلاق می گردد که جهت افزایش رشد روحی شخص، انجام داده می شوند؛ به طور نمونه، ذکر گفتن یا مطالعه متون مرتبط با علوم روحی، از آن جمله اند. در این حالت، تنها خود شخص از منافع حاصل از تمرینات، بهره مند می شود. 2- تمرین روحی گروهی: تمریناتی هستند که برای رشد روحی سایرین، صورت می پذیرند؛ از جمله اینکه سالک زمان و تلاش خویش را صرف برگزاری مراسم سخنرانی جهت گسترش علوم روحی، نماید. در عصر فعلی، تمرین روحی گروهی دارای اهمیت 70 درصد و تمرین روحی فردی از اهمیت 30 درصد، برخوردار است. بنابراین، رشد روحی فردی مستلزم انگیختن مردم تا حد امکان، به پرورش روحی می باشد. به این عمل، « خدمت به حقیقت مطلق » اطلاق می گردد؛ اما کمک به دیگران در پرورش روحی، خود نیازمند توجه به بالا بردن سطح روحی فردیست. در حقیقت، اهمیت این دو موضوع را می توان با توصیف چراغی روغن سوز، روشن کرد. روغن چراغ تمرین روحی فردی و نور آن تمرین روحی گروهیست. به هر میزان روغن چراغ کمتر باشد، به همان اندازه نیز، از روشنی نور آن، کاسته می گردد. پس، تمرین روحی فردی؛ به عنوان سوخت چراغ، جهت روشن نگاه داشتن نور آن که استمرار و پایداری در تمرین روحی گروهیست ، نیازمند تقویت است. تنها تفاوتی که میان چراغ روغن سوز و این مورد، وجود دارد این است که شعله چراغ مدام از روغن موجود در چراغ، کاسته؛ اما تمرین روحی گروهی نه تنها تمرین روحی فردی را نمی فرساید؛ بلکه برعکس، بر قدرت آن، می افزاید. در ذیل، به تمرینات روحی متناسب با این دوره، اشاره شده است. ( جهت مطالعه هر یک از تمرینات، روی واژه مربوطه، کلیک نمائید. لینکها به تدریج، کامل می گردند. ):

- خدمت رسانی به حقیقت مطلق ( مطالعه و تجربه علوم روحی و گسترش آن - انجام اعمال نیک بدون چشمداشت دنیوی و اخروی و صرفا جهت رشد صفات الهی در خویش ).

- قربانی کردن.

- همراهی و همنشینی با حقیقت مطلق ( همنشینی با سالکان و استادان دانش روحی و تبادل افکار و تجربیات و یاری رساندن به هم، جهت رفع شبهات و اشکالات ).

- ذکر نام خداوند.

- دعا کردن و احساس روحی و سپاسگزاری نسبت به خداوند داشتن.

- از بین بردن عیوب شخصیتی ( خواندن کتابهای روحی و مقدس و نوشتن و اعتراف به گناهان و سعی در برطرف کردن آنها ).

- کاهش منیت.

- پرورش عشق روحانی.

- محبت و خدمت رسانی به استاد و گورو در انجام مأموریتهایش.

- پاکسازی روح، جسم و محیط ( انجام تمرینات یوگا و مدیتیشن - روشن کردن عود - استفاده از آب مقدس - قرار دادن اشیاء یا قرار گرفتن شخص در فضائی خالی - قرار دادن پاها در آب دارای نمک ). 

سالک کیست و مسیر رسیدن به حقیقت مطلق، کدام است؟

 

هدف از به دنیا آمدن انسانها، رشد روحی آنهاست. انسانها به دلیل ویژگیهای خدادادی؛ از جمله داشتن ذهن و هوش، قادرند رفتارهائی بر خلاف رفتارهای حیوانی، در پیش گرفته و به سمت الوهیت، حرکت کنند. به فردی که به اتخاذ راهی برای رسیدن به خدا، می پردازد، « سالک » گفته می شود. به طور دقیق، سالک به شخصی، اطلاق می گردد که: 1- جهت کسب رشد روحی، تلاشی صادقانه و روزانه از خود، نشان می دهد؛ به نحوی که به طور منظم، به انجام تمرینات روحی، پرداخته و هم به لحاظ کمیتی و هم کیفیتی، این تمرینات را ارتقاء می دهد . همین تمرینات موجب حل شدن جسم، ذهن و هوش فرد در روح وی، شده و در نتیجه، شناخت و تشخیص وی بر اساس حس روحی که مقابل درک توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش، است می شود. در حقیقت، انسانها یک « من کوچک » دارند که همان حواس پنجگانه، ذهن و هوش می باشد و یک « من بزرگ » که همان روح یا خدای درونشان است که به هر میزان، فرد از طریق تمرینات روحی، با آن آشناتر و مأنوستر گردد، ابزار شناختش از جهان، همان روحش خواهد شد. 2- میلی شدید به رشد روحی، دارد و به همین علت، هدف اصلیش در زندگی، پیشرفت روحیست. 3- سعی در گسترش ویژگیها و صفات الهی؛ از جمله عشق روحانی، توجه به درون، ایجاد حس روحی نسبت به خدا و ...، در خویش، می نماید. 4- منیت وی کاهش یافته؛ طوری که خداوند را عامل همه کارهایش می داند. 5- دارای حس کنجکاوی نسبت به پروردگار و کشف مسیر رسیدن به اوست. برای نمونه، به جستجوی راهی جهت افزایش حس ششم خود، می پردازد؛ در حالیکه فرد غیرسالک می پرسد: « چطور می توان ادعا کرد همه انسانها دارای حس ششم هستند؟ هیچ مدرک علمی ای در حمایت از این موضوع، وجود ندارد. » 6- به امتحان روشهای جدید عبادت و نزدیکی به خدا، پرداخته تا نتیجه حاصل از آنها را به شخصه، تجربه کند؛ حال آنکه فرد غیرسالک با اینکه روشهای جدید عبادت برایش، جالب به نظر می رسند؛ اما به دلیل خو کردن به شیوه های قدیمی یا تعصب بیجا، حتی از آزمودن آنها، صرفنظر می کند. 7- صبور است؛ در صورتی که فرد غیرسالک توقع دارد با یک بار تمرین، به نتیجه دلخواه، دست یابد. 8- میل شدید به رهائی از چرخه تولد و مرگ، دارد. 9- به رفع عیوب شخصیتی خود، می پردازد. 10- به همه چیز، از منظر روحی، نگاه می کند. 11- در همه حال، خداوند را به خاطر دارد. 12- سعی می کند همه فعالیتهای خود را به شکلی کامل، به انجام برساند. 13- به همه کارهایش، رنگی الهی داده و به آنها، به چشم تمرینات روحی، نگریسته و سعی در انتقال این نگرش به دیگران نیز، دارد. 14- به همه مخلوقات خداوند، عشق می ورزد. 15- از همه مخلوقات اطراف خود، درس می آموزد. به طور مثال، در صورت مشاهده خصلتی زیبا در یک فرد؛ مثلا وقت شناسی، به آن، غبطه خورده و سعی در ایجاد آن صفت در خویش نیز، می نماید.

به تلاش روحی مستمر و صادقانه جهت تجربه روح درون، کسب ویژگیهای الهی و رسیدن به برکت یا شادی پایدار، « تمرین روحی » اطلاق می گردد. تمرینات روحی اتخاذ شده باید با سطح روحی سالک، هماهنگی داشته و همگام با بالا رفتن سطح روحی، ارتفاء سطح تمرینات نیز، ضروریست؛ در غیر این صورت، شخص به ایستائی روحی، دچار می گردد. سطح روحی به بلوغ یا ظرفیت روحی افراد، گفته می شود. در واقع، سطح روحی معیاریست که مشخص می کند شخص سالک در کدام قسمت سفر روحی خود، قرار گرفته است. همانطور که در سیستم آموزشی مدرن، مدارج تحصیلی متفاوتی وجود دارد، در سفر روحی نیز، مدارج معرفتی مختلفی است که ابتداء آن مرحله ایست که فرد دارای سطح روحی 30 درصد و کنجکاوی نسبت به شناخت خداوند، می باشد. مراحل بعد به ترتیب، عبارتند از: مرحله سلوک با سطح روحی 40 درصد، مرحله شاگردی با سطح روحی 55 درصد، مرحله قدیسی با سطح روحی 70 درصد ( در این مرحله، فرد قادر به رسیدن به مقام گوروئی یا تعلیم نیز، می باشد )، مرحله سادگورو با سطح روحی 80 درصد و مرحله پاراتپار گورو با سطح روحی 90 درصد ( بالاترین مرحله انقلاب روحی که فرد می تواند به معرفت خدا، دست یابد. ).

تمرینات روحی منتج به ارتقاء سطح روحی شخص، شده که خود شرایطی جدید را به بار می آورد: 1- منیت شخص کاهش می یابد. در سطح روحی 20 درصد که سطح روحی اکثریت مردم عصر ماست، شخص بسیار خودمحور بوده و به هر میزان، شناخت فرد توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش، با تمرینات روحی، کاهش یابد، فرد قادر است بی آنکه دچار غرور یا ناراحتی شود، مورد تحسین یا انتقاد، واقع گردد. برای مثال، هنگامی که زنی با مورد انتقاد قرار گرفتن درباره افزایش وزن یا پیرتر به نظر رسیدنش، دچار افسردگی طولانی مدت می گردد، نشانه منیت بالای اوست. در واقع، عدم توانائی پذیرش اشتباه منیت شخص را می رساند. یکی دیگر از اشکال منیت زمانیست که فرد از اعتراف به انجام تمرینات فیزیکی، واهمه دارد؛ چرا که گمان می کند دوستانش را از دست خواهد داد. 2- کاهش توجه به رضایت و شادی شخصی که دلیل آن رشد روحی شخص و کاهش شناخت خود صرفا با حواس پنجگانه، ذهن و هوش، است. به طور مثال، شخصی با سطح روحی متوسط، زمانی که مجبور به پرستاری از یکی از اعضاء خانواده، می شود، از آنجائی که آن وضع را به معنای رنج کشیدن خود، می داند، دچار احساس خشم می گردد یا تنها وقتی حاضر به شرکت در یک دوره پرورش روحی، می شود که محل برگزاری آن نزدیک محل زندگیش، باشد. حتی در سطح گسترده تر، فرد با سطح روحی بالا، حاضر به ایثار و فداکاری، به نفع رضایت جامعه، می گردد؛ اما با آنکه شخص از شادی فردی خود، گذشته تا به رضایت دیگران، دست یابد، شاهد رسیدن وی به برکت و شادی دائمی، خواهیم بود؛ چرا که با بالا رفتن سطح روحی، فرد بیشتر در برکت خداوند، قرار می گیرد که چیزی فراتر از شادیست. 3- افزایش کمیت و کیفیت تمرینات روحی؛ بدین شکل که فرد با سطح روحی 20 درصد، فاقد تمرین روحی یا با تمرین روحی بسیار پائین، است و دلیل رفتنش به مکانهای مذهبی، صرفا جهت وقت گذرانی یا از روی عادت، می باشد. زمانی که شخص به سطح روحی 30 درصد، دست می یابد، علاقه ای کلی برای رفتن به مکانهای مذهبی و عبادت خداوند به شکل مراسم مذهبی، در وی، شکل می گیرد. با کسب سطح روحی 40 درصد، تمایل به کسب دانش روحی و انجام تمرینات مربوطه، در فرد، ایجاد شده و وی زمان نسبتا زیادی از وقت آزادش را صرف آنها می نماید. با رسیدن فرد به سطح روحی 50 درصد، وی فراتر از مذهب شخصیش، رفته و به سمت روحانیت محض، حرکت می کند. تمرکز فرد بیشتر روی رشد روحیش است تا غوطه ور شدن در وابستگیهای دنیوی. به همین دلیل، بیشتر وقت او؛ صرفنظر از اینکه تاجر، خانه دار و ... باشد، صرف تمرینات روحی می گردد. این به معنای کنار گذاشتن کامل دارائیهای دنیوی، نیست؛ بلکه تنها در میزان اهمیت آن دوست. به طور مثال، شخصی که تا به حال، نگران طرز فکر دیگران نسبت به خود، بوده، از این پس، بیشتر نگران طرز فکر خداوند نسبت به خویش، خواهد بود. 4- فرد کمتر تحت تأثیر احساسات، به تصمیم گیری می پردازد. احساس عملکردی مربوط به ذهن، است که پوشش سیاه اطراف روح یا خدای درون، می باشد. خداوند فراتر از احساسات روانیست و شادی پایداریست که به آن « برکت »، گفته می شود. فرد در این حالت، به حالت روانی ثابتی، دست می یابد که دیگر، توسط حوادث اطراف به بالا و پائین، رانده نخواهد شد. 5- توانائی حس و درک دنیا توسط روح درون، افزایش یافته و فرد کمتر از حواس پنجگانه، ذهن و هوش، برای شناخت دنیا، بهره می برد. 6- افراد با سطح روحی متفاوت، سازگاری کمتری با هم، داشته و به هر میزان، فاصله سطح روحی آنها افزایش یابد، میزان این ناسازگاری نیز، بیشتر خواهد شد. حتی افراد با سطح روحی یکسان، ممکن است به دلیل تفاوت در میزان علاقه شان به رشد روحی یا به علت تفاوت در تمرکزشان در حوزه رشد فردی یا اجتماعی، دچار ناسازگاری گردند. 7- دستیابی به قدرت کیهانی. 8- کسب حمایت الهی در حفظ فرد از انرژیهای منفی؛ چیزی که اشخاص با سطح روحی 20 تا 30 درصد، فاقد آن هستند و به راحتی، تحت حملات انرژیهای منفی، قرار می گیرند.

اکثریت جمعیت دنیا را افراد با سطح روحی 20 تا 29 درصد، تشکیل می دهند. در حال حاضر، دنیا شاهد مشکلات فراوانیست؛ از مشکلات شخصی - مثل مشکلات زناشوئی، اعتیاد و ... - گرفته تا مشکلات اجتماعی یا در سطحی گسترده تر، مشکلات میان کشورها؛ از جمله بلایای طبیعی، جنگها، خشونتهای رایج و ... . این وضعیت به دلیل پائین بودن سطح روحی مردم و نیز، رهبرانشان است و تنها زمانی قابل حل است که انسانها با در پیش گرفتن تمرینات روحی مناسب، به رشد روحی مطلوب، دست یابند.

تعداد راههای رسیدن به خداوند به تعداد آدمهای روی زمین، است و این به دلیل تفاوتهای موجود میان انسانهاست؛ اما چهار مسیر کلی برای رسیدن به خدا، وجود دارد که سالکان می توانند به تناسب وضعیت خود، یکی از آنها را برگزینند: 1- مسیر عمل؛ به طور مثال فرد سالک در این مسیر، با اعمال نیک؛ مثل کمک به نیازمندان، احداث بیمارستان، مدرسه و ...، به تمرین روحی، می پردازد. 2- مسیر دانش که در آن، شخص به مطالعه و کسب دانش از کتابهای مختلف روحی و مقدس، دست می زند. 3- مسیر وقف که سالک با پرداختن به یک مذهب خاص و مراسم عبادی آن، به رشد روحی، دست می یابد. 4- مسیر ذکر نام خداوند که با ذکر نام خدا، بر اساس مذهبی که فرد با آن، متولد شده است، انجام می گیرد. 5- مسیر محبت به گورو یا استاد. 

« گورو » به فردی با سطح روحی بالای 70 درصد، گفته می شود که تفاوتهائی با « قدیس » که دارای سطح روحی یکسانی با هم، هستند، دارند. از ویژگیهای قدیسان، تلاش برای رشد روحی خود و نیز، کمک به دیگران، جهت ارتقاء سطح روحیشان، می باشد؛ حال آنکه گورو مسئولیت کامل هدایت سالکان را تا رسیدنشان به آزادی کامل، بر عهده می گیرد. همچنین، میزان قربانی کردن، خدمت رسانی به حقیقت مطلق و میزان متون نوشته شده در رابطه با علوم روحی، در گوروها بیشتر از قدیسان، مشاهده می شود. قدیسان در متون نوشتاری خود، بیشتر به بیان تجربیات روحی خود، پرداخته؛ حال آنکه گوروها بیشتر به هدایت روحی انسانها، اشاره می نمایند. به علاوه، با رسیدن به سطح روحی 70 درصد، گوروها به دلیل مداومت در مأموریت خود که بالا بردن سطح روحی شاگردانشان است، سریعتر به سطوح بالاتر دست پیدا می کنند؛ حال آنکه قدیسها به علت آنکه بیشتر به یاری رساندن به هوادارانشان، در امور دنیویشان، می پردازند، سرعت کمتری در رشد روحی، خواهند داشت. گوروها تلاش زیادی در نهی افراد از کارهای منفی، ندارند؛ بلکه تمرکز آنها در ارتقاء روح افراد، است. بدین طریق و با بالا رفتن سطح روحی اشخاص، آنها خود متوجه عیوب شخصیتی و معایب دیگر خود شده و سعی در رفع آنها، می نمایند.

ممکن است شخص سرآسیمه، به دنبال یافتن فردی به عنوان استاد، به همه جا، سرک بکشد؛ اما از آنجائی که فرد با سطح روحی کمتر از 70 درصد، قادر به شناسائی استادان واقعی از استادان فریبکار، نیست، باید خود به تنهائی، به تمرینات روحی، پرداخته تا با افزایش سطح روحی، دست یافتن به حس ششم پیشرفته و سطح روحی 55 درصد، خود توان شناسائی استاد واقعی را پیدا کند؛ اما اگر شخص با کسب این توانائی، به استادی در این زمینه هم، دست یابد، باید به جای وابسته شدن به شکل فیزیکی استاد، به شناسائی و پیروی از قواعد، بپردازد؛ در غیر این صورت، از نظر زمانی و مکانی، محدود شده و به جای آموختن از کل هستی، متکی به استاد، می گردد. البته استادان نیرنگ باز نشانه هائی دارند که می توان از میان آنها، به تحقیر کردن مردم، ناچیز شمردن آنها، وابستگیشان به زن و ثروت، ترغیب شاگردان به وابستگی به آنها، میل به شهرت و تلاش برای خودنمائی، اشاره کرد. همچنین، یک گورو هیچ گاه، شخص را از پیروی از مذهب خود، بازنمی دارد؛ بلکه اصول کلی الهی را که زیربنای همه مذاهب می باشند به آنها، منتقل می سازد.

با انجام تمرینات روحی و همزمان با آن، افزایش سطح روحی سالکان، خداوند تجربیات روحی خاصی را به عنوان نشانه، در مسیر آنها، قرار می دهد تا بدین وسیله، متوجه رشد روحیشان گردند. این یکی از روشهای خداوند برای هدایت بندگان، است. تجربیات روحی به دو صورت، قابل مشاهده هستند: 1- تجربیاتی که توسط حواس پنجگانه، ذهن یا هوش، قابل حس می باشند؛ اما منشاء آنها غیرقابل تشخیص و ماوراء طبیعت است. به طور مثال، حرکت کردن اشیاء بدون اینکه منشاء آن قابل دیدن باشد. در این حالت، همه اشخاص - چه با حس ششم پیشرفته و چه افراد عادی - توانائی مشاهده حرکت شیء را دارند. 2- تجربیاتی که توسط حواس پنجگانه، ذهن و هوش فیزیکی، قابل درک نیستند؛ ولی از طریق حواس پنجگانه، ذهن و هوش سطح اتری، قابل حس می باشند؛ مثل حس بوئی خوشایند یا ناخوشایند که منشاء آن مشخص نیست. این بو فقط توسط فرد دارای حس ششم پیشرفته، درک می شود و افراد عادی اطراف شخص، توانائی حس آن را ندارند. افراد سالکی که شاهد این گونه تجربیات هستند به وسیله آنها، از درست بودن مسیر خود، مطمئن شده و به ادامه راه، ترغیب می گردند.

باید به خاطر داشت هر چیزی زمانی دارد و برای تمرینات روحی نیز، زمانی است. در هر دوره ای از زندگی ( جهت آشنائی با دوره های مختلف حیات، به مقاله « تحقیقات روحی در رابطه با سن جهان و سرنوشت نهائی آن »، مراجعه فرمائید. )، تمرینات روحی مناسب آن دوره باید اتخاذ گردد. به طور نمونه، در دوره اول؛ « ساتیایوگ »، مسیر کسب دانش مسیر مناسب مردم آن زمان بود؛ چرا که با داشتن سطح روحی 80 درصد، توانائی مطالعه متون روحی و مقدس و درک صحیح آنها را به تنهائی، داشتند؛ حال آنکه در دوره دوم؛ « ترتایوگ »، انسانها با کاهش 10 درصدی سطح روحی، توانائی رشد روحی از طریق مسیر کسب دانش را از دست داده؛ ولی هنوز توانائی تحمل ریاضتها و انجام تمرینات مدیتیشن را دارا بودند. پس، راه مناسب آنها مسیر ریاضت و انجام تمرینات مدیتیشن بود. در دوره « دواپاریوگ »، باز هم، سطح روحی آنها کاهش یافته و به 50 درصد، رسید. بدین ترتیب، توانائی آنها در ریاضت کشیدن و انجام تمرینات مدیتیشن نیز، از دست رفت و از آن پس، برای رشد روحی، باید به مراسم عبادی، می پرداختند. با اینکه این مراسم بسیار وقت گیر و طاقت فرسا بودند؛ اما از آنجائی که مردم آن دوران به قدر کافی، ذهنی مذهبی داشتند، قادر بودند زمان و هزینه زیادی را صرف آنها نمایند. در عصر جدید که « کالیوگ » نام داشته و به دوره « جنگ و نزاع »، معروف است، سطح روحی انسانها به 20 درصد، تنزل یافته و به همین دلیل، خداوند برای رشد روحی انسانها، روش ذکرگوئی، از بین بردن عیوب شخصیتی و منیت را مقرر کرده است. در واقع، ذکرگوئی همراه با تمرکز و احساس روحی نسبت به خداوند و در تمام طول روز، نیازمند سطح روحی بالائیست که با کار سخت، کاهش عیوب شخصیتی و منیت فرد، به دست می آید. 

تأثیرات منفی گوشتخواری بر سلامت روحی انسان

 

بحثهای گسترده ای در رابطه با مقایسه رژیم گیاهخواری و غیرگیاهی، وجود دارد و طرفداران هر دو دسته در حمایت از نگرش خود، به منافع حاصل از آنها، اشاره می کنند. با این حال، شاهد هستیم هر روزه، افراد بیشتری در سراسر دنیا، به سمت گیاهخواری، متمایل می گردند. غذاها نیز مانند هر موجود زنده یا غیرزنده ای که در این دنیا، وجود دارند، از اجزاء پایه هستی « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، تشکیل شده اند. ( برای آگاهی از اجزاء پایه هستی « ساتوا »، « راجا » و « تاما »، به مقاله « اثرات مخرب استفاده از رنگ  سیاه، بر رشد معنوی افراد »، مراجعه فرمائید. ) نسبت این اجزاء بر اساس نوع غذا - اینکه گیاهی باشد یا غیرگیاهی - متفاوت است. جزء « ساتوا » باعث خلوص، پاکی و دانش شده؛ حال آنکه جزء « تاما » جهالت، نادانی و سکون را به فرد، انتقال می دهد. غذاهای دارای سطح بالاتر « ساتوا » قادرند فرد را در سفر روحیش، یاری رسانده؛ اما غذاهای با جزء « تاما »ی بالا، به از بین بردن یا مانع ایجاد کردن بر سر راه سفر معنوی افراد، تمایل دارند. حتی غذاهای موجود در یک طبقه نیز، از نقطه نظر میزان عناصر « ساتوا »، « راجا » و « تاما »ی موجود در خود، با یکدیگر، فرق می کنند. به طور مثال، ماهی که در طبقه بندی غذاهای غیرگیاهی، قرار دارد جزء « تاما »ی کمتری نسبت به گوشت قرمز و سفید، دارد. این مسئله در رابطه با گوشت گوسفند و گوشت مرغ نیز، صادق است.

میزان جزء « ساتوا » در غذاهای گیاهی و غیرگیاهی، به ترتیب 10 و 8 درصد، میزان جزء « راجا » به ترتیب، 20 و 17 درصد و مقدار جزء « تاما » به ترتیب، 70 و 75 درصد می باشد. دلیل بالا بودن جزء « تاما » در گوشت حیوانات، پس از مرگشان، میزان رنجیست که آنها هنگام مردن، متحمل می گردند. همچنین، افکار خشم آلود و مربوط به انتقامی که این حیوانات نسبت به انسانها، هنگام مرگشان، دارند نسبت به گیاهان، بالاتر است؛ چرا که گیاهان در مقایسه با حیوانات، دارای ذهن و هوش ناقصتری می باشند. اینها خود باعث بالا رفتن جزء « تاما » در گوشت حیوانات، خواهد شد.

نوع رفتارهائی که افراد قبل از کشتن حیوانات، نسبت به آنها، نشان می دهند در افزایش یا کاهش جزء « تاما »ی آنها، مؤثر است. در مراکز نگهداری و پرورش حیوانات اهلی سراسر دنیا، به حیوانات، اغلب به چشم کالائی مصرفی، نگریسته می شود که تنها، جهت سودی که با خود، به همراه دارند، نگاهداری می شوند. این نگرش منجر به نوعی بی رحمی رسمی نسبت به حیوانات، نابودی محیط زیست، تهی شدن منابع و ذخایر طبیعی و به خطر افتادن سلامت انسانها و حیوانات، خواهد شد. از دیدگاه روحی، کشتار و بدرفتاری با حیوانات، گناه محسوب می گردد. قصابها و افرادی که در کشتارگاهها، مشغول به کارند 50 درصد گناه کشتن حیوانات را بر عهده داشته و آنهائی که به خوردن گوشت آنها، می پردازند نیز، 50 درصد باقیمانده را متحمل می شوند.

حتی گیاهان نیز، زمانی که قسمتی از بدن آنها، جدا می گردد، درد را تجربه می کنند؛ اما این درد نسبت به دردی که حیوانات درک می نمایند، کمتر است و این به دلیل نقص ذهن و هوش گیاهان در مقایسه با حیوانات، می باشد. لیکن، چیدن میوه یا سبزی رسیده یا افتادن آنها از درخت، موجب ایجاد حس درد، نخواهد شد.

به علاوه، شکل طبخ گوشت در افزایش یا کاهش جزء « تاما »ی موجود در آن، نقش دارد. افرادی که تمایل به خوردن گوشتهای نیم پز دارند، بیشتر توسط انرژیهای منفی، تحت تأثیر قرار می گیرند؛ در صورتی که گوشتی که کاملا پخته شده در مقایسه با گوشتهای نیم پز یا متوسط، جزء « تاما »ی کمتری دارد. علت آن است که ارواح علاقه شدیدی به گوشتهای نیم پز، از خود نشان می دهند.

مدت زمانی که طول می کشد تأثیر غذای دارای جزء بالای « تاما » در فرد، کاهش یافته و از بین برود در افراد مختلف، متفاوت است. به طور مثال، فردی که دارای سطح روحی متوسطی است در صورتی که رژیم گوشتخواری خود را به یک باره، قطع کرده و شروع به گیاهخواری، نماید، 30 سال طول می کشد تا بتواند بر تأثیرات حاصل از غذاهای با جزء « تاما »ی بالا، غلبه کند. همچنین، اگر فردی که به تمرینات روحی، می پردازد رژیم گوشتخواری خود را ناگهان متوقف نموده و به گیاهخواری، بپردازد، 5 سال لازم است تا کاملا بر تأثیرات رژیم غذائی سابقش، غالب گردد؛ اما در صورتی که وی رژیم گوشتخواریش را به تدریج، قطع کند، به دو برابر این میزان؛ یعنی 10 سال زمان، احتیاج دارد.

برخی گمان می کنند انسانها به واسطه داشتن دندانهائی سگ مانند - دندانهائی که برای پاره کردن غذا، مورد استفاده قرار می گیرند -، در طبقه موجودات گوشتخوار، رده بندی می شوند. این مثل این است که بگوئیم چون انسانها دارای ناخن هستند، بنابراین، باید همانند حیوانات دیگر، بر بدن دیگران، خراش ایجاد کنند. از دیدگاه روحی، هدف زندگی انسانها کسب معرفت خداوند می باشد. تفاوت کلیدی موجود میان انسانها و حیوانات ذهن و هوش پیشرفته انسانهاست که می توانند به سمت فعالیتهای ساتویک و در نهایت، شناخت خداوند، سوق داده شوند. توصیه می شود انسانها به تقلید کردن آن چه که حیوانات گوشتخوار انجام داده یا تناول می کنند، نپردازند. 

پیاز و سیر با اینکه جزء غذاهای گیاهی، طبقه بندی می شوند؛ جزء « راجا »ی بسیار بالائی دارند. اینکه این مواد غذائی به عنوان مواد اشتهاآور، مورد استفاده قرار می گیرند، به دلیل جزء « راجا »ی موجود در آنهاست. اشخاصی که به طور متوسط ( 4 تا 5 ساعت در روز ) یا به میزان زیاد ( 10 تا 12 ساعت در روز )، به تمرینات روحی، دست می زنند با به دست آوردن جزء « ساتوا » - از طریق تمرینات روحی - به سرعت، بر جزء « راجا »ی افرایش یافته درونشان، غلبه می کنند. شیر گاو نیز، جزء غذاهای ساتویک بوده؛ ولی فرآورده های حاصل از آن؛ از جمله کشک و کره، جزء « ساتوا »ی کمتری دارند. آن فرآورده هائی که از طریق فرایند فاسد کردن شیر، حاصل می گردند؛ مثل پنیر، جزء « ساتوا » ی بسیار پائین و جزء « تاما »ی بسیار بالائی پیدا می کنند.

انسانها برای شناخت خدا، باید از سه جزء پایه هستی، سبقت جسته و از آنها، فراتر روند. این کار مستلزم این است که از طریق تمرینات روحی، بر خواسته ها و ناخواستنیهای خود، فائق آید؛ چرا که آنها هم، از این اجزاء، تشکیل شده اند. اشخاصی که به سطح روحی 60 درصد، رسیده اند مصرف غذاهای گیاهی و غیرگیاهی تأثیری در افزایش یا کاهش این اجزاء در آنها، نخواهد داشت؛ اما بسیار مهم است که آنها نیز، از مصرف غذاهای غیرگیاهی، خودداری نمایند؛ چرا که نتایج حاصله از تمرینات روحیشان، صرف مبارزه و خنثی کردن گناه انجام یافته - مصرف غذاهای گوشتی - خواهد شد. در کل، اشخاصی که از نظر روحی، به رشد رسیده اند بیشتر ساتویک می شوند که این مسئله آنها را نسبت به غذاهای غیرگیاهی که دارای جزء غالب « تاما » هستند، حساس ساخته و سبب پرهیز خود به خودی آنها از این گونه مواد غذائی، می گردد.

در صورتی که پرهیز از غذاهای غیرگیاهی، برای فردی مقدور نیست، توصیه می شود حداقل، از مصرف آنها در زمانهائی خاص؛ مثل طلوع و غروب آفتاب، در طی ماه یا خورشید گرفتگی، شبها، دو روز قبل و بعد از ماه کامل و ماه نو، خودداری نماید؛ چرا که در این مواقع، ارواح فعالتر شده و از « راجا - تاما »ی افزایش یافته در اشخاص و محیط، نهایت استفاده را خواهند برد. ( جهت آشنائی بیشتر با این موضوع، به مقاله « تأثیرات ماه و خورشید بر ابعاد مختلف فیزیکی و روحی انسانها »، مراجعه شود. )