زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

نهنگ مرده

 

باختم؛ دیگر رها کن مرد بازی خورده را.

هیچ دریائی نمی خواهد نهنگ مرده را.

تا که از من دوری ای فانوس دریاهای امن،

بازگشتی نیست قایقهای طوفان برده را!

سالها در تنگ چشمان تو بازی کرده ام.

کی می اندازی به دریا ماهی افسرده را؟

بی قرارم؛ کی به خاکستر مبدل می کنی

با نگاهت روح جنگلهای آتش خورده را؟

 

شیر یا خط؟ هر دو رویش مرگ؛ باور می کنی؟

من به آسانی نمی بازم قمار برده را.

« حبیب فرقانی » 

نفس صبح

 

نوای نغمه سازی و هم رباب منی.

تو صبح روشن من، نور آفتاب منی.

در این کویر به دنبال آب می گردی

که در کنار من و دیده پرآب منی.

در آسمان دلت همچو ماه عریانم.

چو ابر سایه من هستی و حجاب منی.

همیشه با منی و بر لبان من جاری.

حریر پیکر موجی؛ نگو سراب منی.

در انزوای شبی دوردست پنهانی.

ستاره ای به شبم یا که ماهتاب منی.

منم که با نفس صبح می شوم بیدار.

به روی برکه غمهای من حباب منی.

« اسدالله حیدری » 

گریه

 

یکی از بزرگان بسیار گریه می کرد. به او گفتند: « می ترسیم چشمانت نابینا شود. » گفت: « کور شدن از گریه بسیار در دنیا بهتر است از کور شدن از عذاب آتش در قیامت. »

منبع: کتاب « کشکول » 

چه می خواهی؟

 

از عارفی پرسیدند: « اگر بعد از مرگ از تو بپرسند که چه آورده ای، چه جوابی می دهی؟ ». عارف گفت: « می گویم که اگر گدائی به درگاه سلطان برود، از او نمی پرسند که چه آورده ای؛ بلکه می گویند که چه می خواهی. »

منبع: کتاب « در کوچه باغهای حکایت » 

صاف آسمانی

 

دست از سرم بردار.

دیگر نمی خواهم

تنم را خط بیندازد

رد پای ذهن آشفته ات.

« غزاله قربانی »