زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

سبزه

 

آواره میان بارش بارانم.

من خط علف به راحتی می خوانم.

همسایه دل گیاه و سبزه گردید.

من آیه پاک سبزه را می دانم.

« پیروز علیپور » 

ظهور

 

دستهایت بوی باران می دهد

و عشق تمام وجودت را فراگرفته است.

هم اکنون به درخت نشسته، در زمستان می نگری.

نگاه کن؛ گویا کسی صدایت می زند.

نترس؛ برخیز؛ برف باریده است.

ببین توئی که عاشق آمدنش بودی؛

برف را می گویم و باران را

که همه نشانه های زندگی و ظهورند!

« سیده فاطمه بیگم حسینیه » 

رد پای شقایق

 

سحر بود و در شرق آئینه بودم.

دلم را در آئینه ها می سرودم.

خودم را به دست دلم می سپردم.

دلم را ز دست خودم می ربودم.

سحر بود و چون آسمان بال خود را

به پهنای آئینه ها می گشودم.

تمام نمازم غزل بود و آتش؛

قیامم، قنوتم، رکوعم، سجودم.

نیستان ناله، نیستان آتش،

رها بود در بندبند وجودم.

در آئینه ها رد پای شقایق

و در رو به رو من که عاشق نبودم.

« پرویز بیگی حبیب آبادی » 

صبح

 

ساده مثل صبح،

روشنای خانه ام شدی.

مثل گل برآمدی.

روح آشیانه ام شدی.

رفتی و دل مرا

با خودت به شهر عشق برده ای.

دم زنم به یاد تو.

روشنم به نام تو.

ای همه امید من!

ای همه نوید من!

تو برای من،

در سرای من،

طلوع کن.

« هما سعادت » 

عشق یا هوس؟

 

مردی هوسباز زیباروئی را دید. زیبائی دختر باعث شد که مرد به شدت عاشق و خواهان او شود. وقتی دختر اظهار علاقه او را دید و شنید، خندید و به او گفت: « اکنون خواهرم که خیلی زیباتر از من است از راه می رسد. » مرد وقتی سخنان دختر را شنید، وسوسه شد و به راه نگریست؛ اما کسی را ندید. مرد که پی به منظور دختر برده بود از اشتباه خویش پوزش خواست. دختر با تندی گفت: « سخنانی بیهوده می گوئی. عاشق راستین تنها به معشوق خود می نگرد و تنها به او می اندیشد و دلش از غیر او فارغ است. »

منبع: ماهنامه « جوانان امروز »