زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین آب ندارد!

 

بر اساس گزارش « یونسکو » در اجلاس جهانی آب که 12 مارس 2012 میلادی، در مارسی فرانسه برگزار شد، صنعت، کشاورزی و جمعیت در حال رشد شهری منابع آب زمین را تحت فشار بی سابقه ای قرار داده اند. تولید غذا درصد زیادی از مصارف آبهای مورد استفاده در جهان را به خود اختصاص می دهد که با رشد جمعیت و افزایش نیاز به غذا نیاز به آب در بخش کشاورزی باز هم بیشتر می شود. به علاوه، صدها میلیون نفر از مردم جهان به آب سالم دسترسی ندارند و در معرض ابتلاء به بیماریهای منتقل شونده از راه آب قرار دارند که با رشد جمعیت در معرض کمبود آب بیشتری قرار خواهیم گرفت.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

« شکسپیر »؛ واقعی یا خیالی؟

 

از « ویلیام شکسپیر » 37 نمایشنامه و 154 قطعه شعر به جا مانده است. اطلاعات چندان دقیقی از زندگی وی که نمایشنامه هایش منبع عظیمی برای نویسندگان، فیلمسازان، کارگردانان تئاتر و ... بوده است در دست نیست و همین موضوع باعث شده بحث و جدلهائی در مورد او و آثارش شکل بگیرد. عده ای « مسئله تألیف آثار « شکسپیر » » را پیش کشیده اند و می گویند نوشته هائی که امروزه منسوب به « شکسپیر » هستند توسط « شکسپیر »ی که در استراتفورد انگلستان به دنیا آمده است نوشته نشده اند. آنها عقیده دارند « ویلیام شکسپیر » پوششی بوده است که نویسنده واقعی آن آثار برای پنهان کردن هویت خود از او استفاده می کرده؛ نویسنده ای که به دلایلی نمی خواسته نامش به عنوان نویسنده این نمایشنامه ها مطرح شود. این مسئله برای اولین بار در میانه های قرن 19 میلادی، در واکنش به این باور که وی بزرگترین نویسنده تمام تاریخ بوده است مطرح شد و به سرعت هم رواج پیدا کرد؛ به طوری که روی هم رفته 70 نفر را به عنوان نویسنده احتمالی آثار « شکسپیر » مطرح کردند.

آنها دلایل مختلفی برای طرح این مسئله دارند: عده ای کم بودن مدارک و اطلاعات درباره زندگی « شکسپیر » را دلیل بر ادعایشان می دانند و می گویند کسی یا کسانی سعی کرده اند بخشی از اسناد زندگی وی را از بین ببرند تا کسی در این که خود او آثارش را نوشته شک نکند. گفته می شود « ویلیام » تحصیلات خود را در مدرسه « گرامر » شهر استراتفورد گذرانده است؛ اما اسناد و مدارک محصلان آن دوره این مدرسه موجود نیست. برخی این احتمال را مطرح می کنند که این مدارک از روی عمد از بین رفته اند تا معلوم نشود « شکسپیر » در آن جا تحصیل نکرده است. دلیل دیگر آنها برای ادعایشان این است که استراتفورد را شهر کوچکی می دانند که مرکز خرید و فروش و توزیع گوسفند، ابریشم و پوست حیوانات به شمار می رفته است. به عقیده آنها زندگی در چنین شهری نمی توانسته محل مناسبی برای پرورش یک نابغه ادبی باشد که در آثارش به مسائل مربوط به سلطنت، دادگاه، فلسفه و ... پرداخته است. همچنین پدر « شکسپیر » که یک دستکشساز و مادرش که دختر یک زمیندار محلی بوده هر دو اسم خود را با کشیدن یک علامت امضاء می کردند که این فرض را تقویت می کند که آنها سواد کافی برای خواندن و نوشتن نداشته اند. حتی خود « شکسپیر » هم از یک علامت برای امضاء اسمش استفاده می کرده است. آنها این طور نتیجه گیری می کنند که فردی که برای سابقه تحصیلیش هیچ مدرکی وجود ندارد و در خانواده ای بی سواد رشد کرده چطور چنین دایره لغات وسیعی داشته که توانسته این آثار را شکل دهد و آثاری را بنویسد که نشان دهنده نزدیکی نویسنده به فرهنگ و روابط مربوط به دادگاه، کشورهای خارجی و ورزشهای اشرافی مثل شکار، تنیس و ... هستند. دلیل دیگر آنها شکلی است که از آن برای ثبت نام وی بر روی آثار منتشر شده اش در آن دوره استفاده می کرده اند. در بسیاری از این نسخه های اولیه نام « شکسپیر » به همراه یک خط فاصله در وسط نوشته شده است؛ به این شکل: « Shake-spear » یا « Shak-spear ». آنها این گونه استدلال می کنند که استفاده از این علامت در وسط اسم نشان دهنده مستعار بودن آن است که در بسیاری از نامهای مستعار دیگر؛ مانند « Tom Tell-troth » نیز استفاده شده است. وصیتنامه ای که از « شکسپیر » باقی مانده است نیز دلیل دیگر آنهاست. از آنجائی که وی از لحنی عادی و غیرشاعرانه در نگارش آن استفاده کرده و فقط به اموال و دارائیهایش پرداخته و کوچکترین اشاره ای به آثارش نکرده، در نتیجه دستاویز این افراد برای ادعایشان شده است. بهانه دیگر آنها مجسمه یادبود « شکسپیر » است. مجسمه یادبود « شکسپیر » که در استراتفورد قرار دارد یک نیم تنه است که قلم و صفحه کاغذی را در دست دارد که نشان دهنده هنر نویسندگیش است؛ اما اولین نقاشی از این مجسمه که در مجموعه « سر ویلیام داگدیل » می باشد با این مجسمه تفاوت فاحشی دارد. در این نقاشی خبری از قلم و صفحه کاغذ نیست و به نظر می رسد مردی یک تخته پارچه در دستش نگاه داشته است. به نظر این افراد این مجسمه در واقع، مربوط به پدر تجارت پیشه « شکسپیر » بوده که بعدها با دستکاری از آن به عنوان مدرکی برای نویسنده بودن « شکسپیر » استفاده شده است.

تقریبا تمام « شکسپیر »شناسان آکادمیک بر این باورند که آثاری که امروزه به نام وی می شناسیم متعلق به خود « ویلیام شکسپیر »ی است که در استراتفورد به دنیا آمده و هیچ شک و شبهه ای را در این باره قبول ندارند. آنها دلیلی نمی بینند که کسی خودش را پشت هویت یک بازیگر تئاتر که بعدها خودش هم یک کمپانی تئاتر راه انداخته مخفی کند. درست است که اطلاعات کمی از زندگی او در دست است؛ اما این وضعیت در مورد بسیاری از نمایشنامه نویسان همدوره او هم صادق است. به علاوه اینکه در دوره حیات وی، تعداد قابل توجهی از نمایشنامه های او با درج نام خودش به چاپ رسیده اند. همچنین در سال 1598 میلادی، شاعری به نام « فرانسیس مرس » در شعری به « ویلیام شکسپیر » اشاره کرده و گفته که وی زبان انگلیسی را غنیتر کرده است. مورد دیگری که مدافعان « شکسپیر » به آن استناد می کنند این است که وی در دوره ای زندگی می کرده که انگلستان تحت حکومت « ملکه الیزابت » بوده و فرهنگ خاص آن دوره و سیستم طبقاتیش اجازه نمی داده تا هر کسی از هر لقبی که دلش می خواهد استفاده کند. در سال 1596 میلادی، به پدر « شکسپیر » یک نشان دولتی اعطاء شد که به اعتبار آن « ویلیام شکسپیر » می توانست خودش را « جنتلمن » بخواند و در ابتداء نامش از حروف « .Mr » استفاده کند که نشان دهنده این مقام بوده است. این لقب در بسیاری از مدارک و ارجاعهای دوره « شکسپیر » به چشم می خورد. یکی دیگر از شواهدی که « شکسپیر »شناسان پیش می کشند اشتباهات تاریخی متعدد « شکسپیر » است. آنها این اشتباهات را به خاطر عدم تحصیلات دانشگاهی وی می دانند و اینکه دوره کلاسیک را مطالعه نکرده است. به عقیده آنها یکی از منابع « شکسپیر » کتاب « فرهنگ روم و بریتانیا » بوده که در سال 1565 میلادی، نوشته شده و بسیاری از اشتباهاتی که در آن کتاب وجود دارد در آثار وی نیز تکرار شده اند. همچنین مقایسه آثار منسوب به « شکسپیر » با آثار نویسندگان دیگری که نامزد نوشتن آثار « شکسپیر » بوده اند به وسیله یک برنامه کامپیوتری نشان داد که آثار منسوب به « شکسپیر » چنان منسجم نوشته شده اند و سبک آنها به قدری به هم نزدیک است که امکان ندارد ماحصل تلاش یک گروه از نویسنده ها باشند. همچنین علامتهای اختصاری، خط تیره ها و وزن و قافیه اشعار « شکسپیر » با آثار دیگر نویسنده ها متفاوت است. نتیجه این مطالعه نشان داد که هیچ یک از نویسنده هائی که ادعا می شد آثار « شکسپیر » را نوشته اند نویسنده آثار او نبوده اند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

وقتی روان گسیخته می شود!

 

« اسکیزوفرنی » از ترکیب دو واژه « shizein » به معنی دو نیم کردن و گسستن و « phrenos » به معنی فکر و اندیشه درست شده است. به همین جهت، « روان گسیختگی » معادل فارسی مناسبی برای آن است. در اسکیزوفرنی رابطه فرد با دنیای واقعی بیرون کاملا قطع می شود و برای همین، ما آدمی منزوی را می بینیم که رفتار و گفتاری آشفته دارد و در دنیای ذهنی خودش غرق است. طبق آخرین طبقه بندی صورت گرفته، اسکیزوفرنی نشانه هائی دارد که اگر فردی در طول 1 ماه، حداقل 2 تا از آن نشانه ها را داشته باشد، مبتلاء به اسکیزوفرنی است: 1- هذیان: بیمار به چیزی باور دارد که هر چه در رد آن شواهد بیرونی می آوریم، قانع نمی شود؛ به طور مثال، فرد باور دارد که دیگران می خواهند به او آسیب بزنند یا اینکه نیروهائی فرازمینی قصد دارند فکرهای ارزشمندش را بدزدند. 2- توهم: توهم و هذیان با هم تفاوت دارند. توهم خیلی ساده تر است. در توهم فرد چیزهائی را با حواسش درک می کند که دیگران درک نمی کنند؛ به طور مثال، چیزهائی می بیند، می شنود، می بوید، لمس می کند یا می چشد که دیگران آنها را درک نمی کنند. در بیماران اسکیزوفرنی توهم شنوائی از همه شایعتر است. به همین خاطر است که معمولا این بیماران انگار دارند به یک ندای بیرونی پاسخ می دهند و ما فکر می کنیم دارند با خودشان حرف می زنند. 3- گفتار آشفته: حرفهای بیمار سر و ته ندارند. ناگهان یک تداعی صوتی قطار حرفهایش را منحرف می کند؛ مثلا می خواهد بگوید: « من انار می خواهم. » که تبدیل می شود به « من انار، بار، یار، کار، زار، خوار، ... . » 4- رفتار آشفته: بیمار به خاطر همان دنیای ذهنی آشفته ای که دارد، رفتارهای عجیب و غریبی هم از خود نشان می دهد. یکی از این رفتارهای عجیب و غریب رفتار کاتاتونیک است. در این رفتار یا فرد خودش را در یک حالت نامعمول قرار می دهد و دیگر تغییر نمی کند یا اینکه مثل موم به هر شکلی که او را تغییر می دهند درآمده و به همان شکل باقی می ماند. بعضیها هم گاهی یک رفتار سخت را مدام تکرار می کنند. 5- نشانه های منفی: بیمار از کمبودهای روانشناختی رنج می برد؛ مثلا تخت شدگی عاطفی که در آن فرد هیچ احساس مثبت یا منفی ای ندارد، ناگوئی، بی ارادگی و ... .

در مورد اینکه اسکیزوفرنی از کجا می آید نظریه های متفاوتی وجود دارد: 1- فرضیه دوپامینی: مغز از تعداد بسیار زیادی سلول عصبی تشکیل شده است. برای اینکه این سلولها با هم ارتباط برقرار کنند، یک سری مواد شیمیائی با هم رد و بدل می کنند که به آنها « پیک عصبی » می گویند. پیکهای عصبی انواع و اقسام مختلفی دارند که یکی از آنها دوپامین است. کسانی که فرضیه دوپامینی را مطرح کرده اند اعتقاد دارند که این پیک عصبی در مغز بیماران مبتلاء بیشتر از بقیه ترشح می شود. آنها برای اثبات حرفشان به این دلایل استناد می کنند: اول اینکه داروهائی که ترشح دوپامین را در مغز مهار می کنند نشانه های اسکیزوفرنی را هم رفع می کنند و دوم اینکه اگر داروئی که باعث افزایش ترشح دوپامین در مغز می شود مصرف شود؛ مثل داروهای مخدر، نشانه های روان گسیختگی در فرد ظاهر می شوند. 2- ژنها عاملند و دیگر هیچ: برخی نظریه پردازان وراثت را مهمترین عامل می دانند. آنها می گویند اگر کسی عضو یک خانواده اسکیزوفرن باشد، احتمال بیشتری دارد که به آن مبتلاء شود و هر چه نسبتش با فرد مبتلاء نزدیکتر باشد، احتمال ابتلایش هم بیشتر است. 3- نظریه های روانکاوانه: روانکاوها می گویند این افراد دوباره به سالها و حتی ماههای اول تولدشان برمی گردند. آنها اعتقاد دارند که دلیل ابتلاء بیشتر افراد به این بیماری در سنین نوجوانی و جوانی این است که جامعه در این سنین، از آنها توقع پیشرفت و استقلال دارد و چون آنها در خود این توانائی را نمی بینند که با دنیای واقعی رو به رو شوند، یک دنیای ذهنی برای خود می سازند. به گفته روانکاوها توهمها و هذیانهای این بیماران خواستها و ترسهای درونیشان است. 4- خانواده مقصر است: برخی می گویند پیامهای متعارضی که پدر و مادر به کودک می فرستند او را در لاک روانپریشی فرو می برد؛ مثلا پدر و مادری که به فرزندشان توصیه می کنند به دوستانش شیرینی دهد؛ اما بعد دقیقا به خاطر همین کار، او را تنبیه می کنند. 5- الگوی فشار - کم بنیگی: این نظریه جدیدترین نظریه است و می گوید افراد اسکیزوفرن کم بنیگی و آسیب پذیری خاصی دارند که این کم بنیگی هم می تواند به دلایل زیستی و وراثتی باشد و هم به دلایل محیطی که اگر تحت فشار قرار گیرند، نشانه های بیماری در آنها بروز می کند. این فشار می تواند هم زیستی باشد؛ مثل عفونت و هم محیطی؛ مثل مرگ عزیزان، زندگی در جامعه صنعتی، خانواده پراسترس و ... .

آمارها نشان می دهند 1 درصد انسانها به اسکیزوفرنی دچار هستند و 50 درصد کل تختهای بیمارستانهای روانپزشکی را این بیماران پر کرده اند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

مردی که می خواست همه چیز را بداند!

 

« لئوناردو داوینچی » در سال 1452 میلادی، در شهر وینچی ایتالیا به دنیا آمد. پدر او سردفتر یکی از دفاتر ثبت اسناد آن روزها و مادرش از یک خانواده کشاورز روستائی بود. « لئوناردو » کودکی باهوش بود که تحصیلات رسمی مدرسه اش را به خوبی تمام کرد. البته او کمی هم خوش شانس بود؛ چرا که در دوره رنسانس؛ یعنی دوره تجدد ادبی و فرهنگی، در فلورانس زندگی می کرد؛ جائی که ثروت، شور و شوق هنر و فرصتهائی از این دست امکان بروز دو چندانی داشتند. او در دوره کودکی و نوجوانی، بسیاری از اوقات به تپه های اطراف می رفت و پرواز پرندگان را تماشا می کرد. او قدرت خارق العاده ای در تماشا داشت. او علاوه بر اینکه نقاش ماهری بود، یکی از پیشگامان کالبدشناسی هم به حساب می آمد و اختراعات زیادی نیز از خود بر جای گذاشت. از جمله این اختراعات اولین روبات، اولین تیربار، اولین چتر نجات، اولین لباس کامل غواصی، اولین تانک و ... هستند. امروزه 600 اثر از نقاشیهای « داوینچی » به خانواده سلطنتی انگلستان تعلق دارند که تحت شرایط کاملا کنترل شده ای در « خانه نقاشی ویندسور کاستل » در کاخ باکینگهام نگهداری می شوند. « لئوناردو » تمام عمرش در پی کشف پدیده های علمی و طبیعی جهان اطرافش بود. او از هر چیزی که مشاهده می کرد درس می گرفت و آن را نشانه ای برای دلیلی بزرگتر قلمداد می کرد. بسیاری از مطالعات وی پس از مرگش در سال 1519 میلادی، پایه علم کالبدشناسی برای دانشمندان بعدی شد.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

چرا سگها و اسبها در هوای طوفانی به سرشان می زند؟

 

سگها و اسبها برای جست و خیز کردنشان در هوای طوفانی دلایل متفاوتی دارند. سگها باد را دوست دارند. به همین جهت وقتی باد شدید می وزد، بازیگوشتر و پر سر و صداتر می شوند؛ اما رفتار اسبها در هوای طوفانی به گونه ای است که هراسان می شوند و تمایل به فرار پیدا می کنند. این تفاوت می تواند به خاطر تفاوت بین شکار و شکارچی باشد. باد شدید می تواند بوهای ناآشنائی با خود به همراه بیاورد که برای اسبها به معنای خطر و برای سگها به معنای فرصت است؛ اما فرار کردن اسب در باد شدید می تواند به جای اینکه او را از خطر دور کند، باعث نزدیکتر شدنش به آن شود؛ چرا که غرش مداوم باد در گوش اسب هوشیاریش را نسبت به موقعیت مختل می کند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »