زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

زمین سبز

راه حلّهائی برای آلودگی پلاستیک

اولین آتشی که انسان روشن کرد!

 

کشف آتش یکی از مهمترین عوامل رشد و تکامل بشر محسوب می شود؛ چرا که با کشف آن بود که انسان توانست غذایش را بپزد و به تکنولوژیهای جدید دست پیدا کند. حدود 10 سال قبل تصور می شد که قدیمیترین ردپای آتش 500 هزار سال قدمت دارد. سپس در سال 2004 میلادی آتشی کشف شد که 790 هزار سال پیش روشن شده بود؛ اما آخرین باری که ردپای آتش روشن شده به دست انسان کشف شد موردی بود که در عمق 30 متری غار « واندرورک »؛ واقع در آفریقای جنوبی و 300 هزار سال زودتر از آتشهای کشف شده قبلی روشن شده بود. بقایای کشف شده شامل استخوان حیوانات، تبر دستی و خاکستر گیاهان بود. بررسی رسوبهای غار نشان داد که این بقایا تا دمای بیش از 700 درجه سانتیگراد گرم شده اند. به گفته باستانشناسان از این خاکستر به عنوان سوخت استفاده می شده است. می توان نتیجه گرفت که گونه ای از انسانهای نخستین به نام « هوموارکتوس » حداقل 300 هزار سال زودتر توانسته بودند هنر بهره برداری از این عنصر طبیعی را به دست آورده و حتی از آن برای پخت غذا استفاده کنند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

گهگاه آموزش زبان خارجی را رها کنید!

 

بر اساس مشاهدات انجام گرفته اگر یادگیری زبان خارجی به صورت منقطع و با فواصل زمانی مختلف انجام شود، تأثیر بهتری خواهد داشت. چنین وقفه هائی در آموزش زبان خارجی باعث می شود زبان از حافظه اخباری که با آن اطلاعات را به صورت خودآگاه بازیابی می کنیم به حافظه پردازشی که ذاتیتر است منتقل شود و به این ترتیب، فعالیت مغزی افراد هنگام تکلم به زبان خارجی شباهت بیشتری به فعالیت مغزیشان در زمان تکلم به زبان مادری پیدا می کند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

تاریخچه « دری وری گفتن »

 

اصطلاحاتی که برای نامیدن حرفهای نامفهوم و بی معنی استفاده می شوند فراوانند؛ مثل « چرت و پرت »، « شر و ور »، « صد من یک غاز » و ... . یکی از مشهورترین این الفاظ « دری وری » است. پس از حمله اعراب به ایران و از بین رفتن زبان فارسی زمان ساسانیان که به آن « فارسی میانه » می گویند، سالها طول کشید تا دوباره دولتهائی مستقل در ایران تشکیل شوند. اولین حکومتهای مستقل در خراسان تشکیل شدند و زبان فارسی ای را که در آن منطقه وجود داشت به زبان رسمی دولتهای خود تبدیل کردند. به این زبان « زبان دری » می گفتند. کلمه « دری » به معنی منسوب به دربار است. از آنجائی که این زبان زبان درباریان بود و مکاتبات و متون آن زمان به این زبان انجام می شد و فقط صاحب منصبان و افراد نخبه آن را می دانستند؛ ولی عامه مردم از آن سر در نمی آوردند، وقتی کسی به این زبان صحبت می کرد یا چیزی می نوشت، برای عوام مفهوم نبود و برای همین می گفتند: « دری وری می گوید. » بعدها از این لفظ برای اشاره به حرفهای نامفهوم و بی معنی استفاده شد.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

شامپو از کجا آمده است؟

 

کلمه « شامپو » در اصل از هند آمده و تغییریافته کلمه « چامپانا » است. « چامپانا » در زبان هندی به معنی ماساژ دادن است. چندین قرن قبل، ماساژ دادن سر با استفاده از معجونی که حاوی سدر، چوبک، کتیرا و مواد معدنی ای مانند خاکهای سیلیسی بود رواج داشت. به این معجون « چامپانا » می گفتند. در قرن 19 میلادی، یک تاجر هندی به نام « شیخ دین محمد » که در انگلستان زندگی می کرد مقدار زیادی شامپو با خود از هند آورد و هنگام حمام کردن از آن استفاده می کرد. چند سال بعد، وی یک سونای بخار سنتی ترکیه ای در انگلستان افتتاح کرد که در آن سر مشتریها را با شامپو ماساژ می دادند. وقتی کارش گرفت، او را به « جورج چهارم » و بعد « ویلیام چهارم » که پادشاهان انگلستان بودند معرفی و آنها هم شامپو را امتحان کردند. در اوایل قرن 19 میلادی، شامپو در سراسر اروپا معروف شده بود؛ اما دیگر معنی ماساژ نمی داد؛ بلکه قالبهای جامدی بودند که برای شستشوی سر تولید می شدند. البته قبل از آن، مردم از صابونهای جامد برای شستشوی سر استفاده می کردند؛ اما آنها موها را خشک و بدحالت می کردند. مدتها بعد با حل شامپوهای جامد در آب و اضافه کردن مواد دیگر به آن شامپوهای مایع تولید شدند.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها » 

گنجهای « قارون »

 

« قارون » پسرعموی « موسی (ع) » بود و عالمترین فرد بنی اسرائیل. او علم کیمیا می دانست و با همین دانش کاری کرده بود که بیشترین نقدینگی ممکن را داشت. در قرآن کریم آمده است که فقط برای جا به جا کردن کلیدهای گنج او چندین پهلوان زورمند لازم بود و در بعضی تفسیرها گفته شده که 60 شتر برای این کار نیاز بود. هر چه ثروت « قارون » بیشتر می شد، دلبستگی او به این ثروت نیز افزایش می یافت تا جائی که وقتی « موسی (ع) » از او زکات خواست، نه تنها آن را پرداخت نکرد؛ بلکه زنی را اجیر کرد تا جلوی جمع به پیامبر تهمت بزند و به این ترتیب، جلوی درخواستهای بعدی « موسی (ع) » را بگیرد؛ اما آن زن در لحظه آخر، خودش را از وسوسه طلا نجات داد و در میان جمع منتظر گواهی داد که « قارون » قصد ترور شخصیتی « موسی (ع) » را داشته است. « موسی (ع) » که از دست او به خشم آمده بود به زمین دستور داد که او و گنجهایش را ببلعد و چون دیگر به زمین دستور توقف نداد، گنج « قارون » هنوز هم در دل زمین روان است.

منبع: دو هفته نامه « دانستنیها »